سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، کارهای والا و ارجمند را دوستمی دارد و کارهای حقیر و خُرد را ناخوش می دارد [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
خبر مایه

 

 

ali.jpg

 

فرق امور دنیا و آخرت

در موارد زیادی علی(ع) به تبیین تفاوت امور دنیوی با اخروی پرداخته‏اند و میزان اهمیت امور مربوط به آخرت را گوشزد کرده‏اند. از جمله می‏فرمایند: همه چیز دنیا شنیدنش بزرگتر از دیدن آن است، یعنی وقتی آثار و اوصاف آن را ذکر می‏کنند به نظر خیلی مهم می‏آید، ولی وقتی انسان آن را از نزدیک لمس می‏کند متوجه می‏شود بسیار کوچک‏تر و کم‏ارزش‏تر از آن بوده است که شنیده بود. ولی آخرت از این نظر، عکس دنیاست؛ وقتی انسان امور آخرت را از نزدیک ببیند اعتراف خواهد کرد که واقعیت امور اخروی بزرگتر و با ارزش‏تر از آنی است که در دنیا شنیده بود. اگر چیزی از دنیای شما کم و به آخرتتان افزوده شود بهتر از آن است که از آخرتتان کم و به دنیایتان افزوده شود.

محصول دنیا و آخرت

ادامه مطلب...

  
  

رفتار شناسی فاطمه زهرا سلام الله علیها<\/h1>
http://img.tebyan.net/Image/Big/1388/02/8414121577188625245254143431712101308465.jpg



الف ـ‌ رفتارهای فردی


1 ـ رعایت پوشش و حجاب

علی (ع) فرمود: نابینایی در خانه حضرت زهرا (س) وارد شد حضرت خود را پشت پرده یا دیوار پوشاند. پیامبر (ص) فرمود چرا با این که نابینا تو را نمی‌بیند از وی حجاب می‌گیری؟ عرض کرد: اگر او مرا نمی‌بیند، من که او را می‌بینم و او نیز بوی مرا استشمام می‌کند.

«فقال رسول الله(ص): اشهد انک بضعه منی» پیامبر(ص) در تایید رفتار حضرت زهرا فرمود گواهی می‌دهم که تو حقا پاره تن من هستی.1

 

2 ـ ‌صبر و حوصله
ادامه مطلب...

  
  

                                                                     hazratmohamad.jpg                      
 


  در حدیث است که روزى نوجوانى پیش آمد و با لبخند و گشاده‏رویى به پیامبر اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله سلام داد، حضرت پرسید: مرا دوست دارى؟ عرض کرد: آری وَ اللَّه، فرمود: به اندازه چشمت؟ عرضه داشت: بلکه بیشتر، فرمود! به اندازه پدرت؟ عرض کرد بیشتر، فرمود: اندازه مادرت؟ عرض کرد بیشتر، فرمود: اندازه جانت؟ عرض کرد بیشتر، فرمود: اندازه خدایت؟ عرضه داشت نه نه اى پیامبر، این مقام براى تو و دیگران نیست، و من تو را به خاطر خدا دوست دارم.
 پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم به همراهان فرمود: شما هم چنین باشید و خدا را دوست بدارید، براى احسان و نعمتى که به شما عنایت کرده و مرا هم براى خدا دوست بدارید، آنگاه آن نوجوان را مورد تفقّد قرار دادند و بر او آفرین گفتند. « ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج‏1، ص: 429 و430 »

  
  

مقام معظمرهبریبیایانات حضرت علامه حسن حسن زاده آملی در مورد رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای :

این رهبر عظیم الشأنتان را دوست بدارید، عالمی ، رهبری، مؤمنی ، موحدی ، سیُاسی ، دینداری ، رهبری ، انسانی ربانی ، پاک ، منزه ، کسی که دنیا شکارش نکرده ، قدر این نعمت عظمی را که خدا به شما عطا فرمود ‌‌‌[ بدانید] قدر رهبر ، رهبری ، ولیی ، وفیی ، ولایی [بدانید ] مبادا این نعمت ولایت را از شما بگیرند خدایا به حق پیغمبر و ال پیغمبر سایه این رهبر عظیم اسلامی حضرت آیت الله معظم خامنه ای عزیز را مستدام بدار الهی آمین الهی آمین الهی آمین بعدد کلماتت آمین.

سخنرانی علامه حسن زاده آملی در کنگره بزرگداشت علمی حضرت علامه حسن زاده آملی آذر ماه سال 1376


  
  

?FPRIVATE "TYPE=PICT;ALT="
مرتضی روحانی در جدیدترین مطلب وبلاگ "
تاملات و تحملات" درباره یکی از حواشی خواندنی سفر مقام معظم رهبری به قم، نوشت: بعد از نماز مغرب بود. آقا داشتند با چند نفر از علما دیدن می کردند. بحث خیلی جدی بود. ناگهان یکی از محافظ ها با دو دختر بچه آمد داخل. بچه ها بدجوری گریه می کردند. آب دماغ شان آویزان بود. هق هق می کردند. محافظ گفت: آقا ببخشید. اینها اینقدر گریه کردند که دیگر کسی حریفشان نشد. آمدند شما را ببینند. آقا نگاه تفقد آمیزی کردند و دست روی سر دختر کوچکتر کشیدند. احوال پرسی کردند اسم شان را پرسیدند. بچه ها خود را روی دست آقا انداختند ، عقده دل شان را خالی کردند.
دو دختر که کنار رفتند یک پسر بچه شش ساله پشت شان بود. یک پسر بچه با شلوار کردی و یک زیرپوش آبی رنگ کهنه و چفیه ای به دور گردن.
آقا پرسیدند : شما هم برادر این هایی؟
پسر سر را به آسمان پرتاب کرد و نزدیک آقا شد. شروع کرد در گوش آقا صحبت کردن. آقا به دقت گوش می داد. اخم ها را توی هم کشیدند و سر بلند کردند. پرسیدند: آقای نجات کجا هستند؟
همه تعجب کرده بودند. مگر این پسرک چه در گوش رهبر گفته بود که آقا رئیس کل سپاه ولی امر را صدا کرده؟! آقای نجات آمد. آقا گفتند: ببینید این آقا پسر چه می گویند، پی گیری کنید و به من خبر دهید.
نجات دست بچه را گرفت و به گوشه حسینیه رفت. پسرک یک دقیقه ای هم با نجات صحبت کرد. ناگهان نجات هم بلند شد. از قیافه اش معلوم بود که او هم گیج شده.فرید جلو رفت. گفت چی شده؟چی میگه؟
نجات گفت: میگه پدرم معتاد بوده. یک سال پیش همه چیزمان را برداشته و رفته. ما چند وقتی توی همان خانه که بودیم زندگی کردیم. اما بعد چند مدت صاحبخانه بیرون مان کرد. توی میدان هفتاد و دو تن چادر زده بودیم که دو ماه پیش شهرداری از آنجا هم بیرونمان کرد. این چند وقت را شبها در حرم می خوابیدیم اما از وقتی که آقا آمده و حرم را حسابی می گردند شبها ما را از آنجا بیرون می کنند. الان چند شب است که ما توی خیابون می خوابیم.
نجات به پسرک گفت: مادرت کجاست؟گفت: بیرون. الان میرم میارمش.
فرید دنبالش دوید. رفت تا جلوی در. از هر گیتی که رد می شد محافظین و مسئولین حراست می گفتند تو دیگه کجا بودی؟! پسرک بی توجه به سوالشان می دوید و ناگهان در جمعیت انبوه جلوی در گم شد. فرید به مسئولین حراست گفت: اگر این پسرک برگشت جلویش را نگیرید . قراره با مادرش برگرده.
توی همین گیر و دار بود که یک ربعی گذشت. ناگهان پسرک دست در دست یک کودک کوچکتر آمد. اولین گیت جلویش را گرفت. پاسدار گفت: آقا کوچولو کجا میری؟! پسرک در حالیکه چشمش برق می زد گفت: آقای خامنه ای با ما کار داره. فرید دوید جلو. گفت ولش کنید.بچه ها رفتند و ناگهان فرید با زنی که در میان جمعیت خود را به زور جلو می کشید روبرو شد.زن عصبانی بود. گفت: آقا این تخم سگ ما کجا رفت؟ آمده به من می گه بیا بریم من با آقای خامنه ای حرف زدم قراره خونه بهمان بدهند. بیا بریم. دست داداشش را گرفته و بدو بدو کشونده تا اینجا.
فرید متحیّر شده بود. گفت : بله خانم حرف زده.
زن گفت: چی ؟ حرف زده؟ با کی؟
فرید گفت: با آقای خامنه ای
زن داشت از حال می رفت. دیگر تخم سگ اش را فحش نمی داد. گریه می کرد و قصه بدبختی اش را تعریف می کرد. قصه از شوهری که معتاد بوده و رفته و ....



منبع: وبلاگ "
تاملات و تحملات"


89/8/13::: 3:28 ع
نظر()
  
  
<      1   2   3   4      
پیامهای عمومی ارسال شده
+ رئیس جمهور اگربعضی چیزها نبود به مجلس نشان می دادم www.masahebdarim.parsiblog.com سند تو ال ممنون داغ داغ داغ داغ جالب
+ با عرض سلام ایدیهام هک شده فقط یه ایدی با نام ماصاحب داریم دارم انشاءالله اد کنید و به دوستانتون هم سند تو ال کنین ممنون ازتون ایدیم ma_saheb_darim313