سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]
خبر مایه

اینم سومین پست در این مورد

از تکالیف ، دعا کردن است از براى حفظ وجود مبارک امام عصر علیه السلام از شرور شیاطین انس و جن و طلب تعجیل نصرت و ظفر و غلبه بر کفّار و ملحدین و منافقین براى آن جناب . که این نوعى است از اظهار بندگى و رضاى به آنچه خداى تعالى وعده فرموده که چنین گوهر گرانبهایى را که در خزانه قدرت و رحمت خود پرورده و بر چهره آن ، حجاب عظمت و جلالت کشیده تا آن روز که خود مصلحت داند که آن جوهر ثمین را ظاهر و دنیا را از پرتو شعاع آن روشن نماید و با چنان وعده منجز حتمى در دعا جز اداى رسم بندگى و اظهار شوق و زیادتى محبت و ثواب و رضابه موهبت کبراى خداوندى ، اثرى ظاهر نباشد.
اگرچه به غایت تحریص و تاکید فرمودند در دعاى براى آن حضرت صلوات اللّه علیه در غالب اوقات .

سیّد جلیل ، على بن طاووس در فصل هشتم از کتاب فلاح السّائل فرمود بعد از ذکر ترغیب در دعاى براى اخوان که هرگاه این همه فضل دعاست براى برادران تو، پس چگونه خواهد بود فضل دعا کردن براى سلطان تو که او سبب وجود تو است و تو اعتقاد دارى که اگر نبود آن جناب ، نمى آفرید خداوند، تو را و نه احدى از مکلّفین را در زمان او و زمان تو و اینکه لطف وجود او صلوات اللّه علیه سبب است از براى هر چه که تو و غیر تو در آنید و سبب است از براى هر خیر که مى رسید به آن .
پس حذر کن و باز حذر کن از اینکه مقدم بدارى نفس خود را یا احدى از خلایق را در ولا و دعاى از براى آن جناب علیه السلام به غایت آنچه ممکن شود و حاضر کن قلب خود را و زبان خود را در دعاى از براى این سلطان عظیم الشّاءن و حذر کنى از اینکه اعتقاد کنى که من این کلام را گفتم براى اینکه آن جناب محتاج است به دعاى تو. هیهات ! که اگر این را معتقد شوى ، پس تو مریضى در اعتقاد و دوستى خود، بلکه این را گفتم براى آن چیزى که تو را شناساندم از حق عظیم آن جناب بر تو و احسان بزرگ او بر تو و به جهت اینکه هر گاه دعا کردى براى او پیش از دعا کردن براى نفس خود و براى آنکه عزیز است نزد تو، نزدیکتر خواهد بود آنکه باز نماید خداوند جلّجلاله ، ابواب اجابت را در پیش روى تو. زیرا که ابواب قبول دعا را اى بنده ! بستى به سبب گناهان .
پس هرگاه دعا کردى براى این مولاى خاص در نزد مالک احیا و اموات ، امید است به جهت آن وجود مقدّس ، خداوند ابواب اجابت را باز نماید. پس داخل شوى تو در دعا کردن براى نفس خود و براى آنکه دعا مى کنى براى او در زمره اهل فضل او و فرو مى گیرد رحمت خداوند جلّ جلاله مر تو را و کرم و عنایت او به تو. زیرا که چنگ زدى در دعا به حبل او و نگویى که من ندیدم فلان و فلان را از کسانى که پیروى مى کنى ایشان را از مشایخ خود که عمل بکنند به آنچه من مى گویم و نیافتم ایشان را مگر غافل از مولاى ما که اشاره کردم به سوى جنابش صلوات اللّه علیه .
پس ، من مى گویم به تو که عمل کن به آنچه مى گویم به تو که اوست حق واضح و کسى که واگذارد مولاى ما را و غافل شود چنانچه ذکر نمودى ، پس آن غلطى است واضح .الخ .

ونیز در کتاب مضمار در عمل ماه مبارک فرموده بعد از ذکر ادعیه سحر از وظیفه هر شب این است که : ابتدا نماید بنده در هر دعاى مبرور و ختم کند در هر عمل مشکور به ذکر آنکه اعتقاد دارد که او نایب خداوند جلّ جلاله است در میان بندگان او و بلاد او، زیرا که اوست قیّم به آنچه محتاج است به او، این صایم از طعام خود و شراب خود و غیر این از مقاصد خود، از اسبابى که متعلّق است به حضرت نایب از جانب ربّ الارباب و اینکه دعا کند از براى آن جناب ، این صایم به آنچه سزاوار است که مثل آن جناب را به آن دعا کنند و معتقد شود که منّت مر خداى را است و نایب او علیه السلام را که چگونه او را اهل دانستند براى این مقام و رتبه او را بلند نمودند تا به این محل و منزلت .
و از این کلمات شریفه معلوم مى شود که سبب دعا براى آن جناب ، یکى اداى رسم بندگى و تبعیت و وفاى حق بزرگى و جلالت است و دیگرى رفع موانع قبول و اجابت و فتح ابواب لطف و عنایت است .
و اما تفصیل و شروع دعاهاى ماثوره مختصّه به آن جناب ، که بعضى از آنها مطلق است و بعضى مخصوص به زمانى ، پس مقدارى از آن را در اینجا ذکر مى کنیم .

ذکر چند دعا در رابطه با امام عصر علیه السلام
اول : سیّد رضى الدین على بن طاووس رحمه الله در کتاب مذکور بعد از کلام سابق فرموده : از جمله روایات در دعا کردن از براى آنکه اشاره نمودیم به او صلوات اللّه علیه روایتى است که ذکر کرده آن را جماعتى از اصحاب ما و ما اختیار نمودیم خبرى را که ذکر کرده آن را ابن ابى قره در کتاب خود به اسناد خود از على بن حسن بن على بن فضال از محمّد بن عیسى بن عبید، به اسناد خود از صالحین علیهم السلام که فرمود: مکرّر بخوان در شب بیست و سوم از ماه رمضان در حالت ایستاده و نشسته و بر هر حالتى که باشى و در تمام آن ماه و هرقسم که ممکن شود تو را و هر زمان از دهرت که حاضر شود، مى گویى بعد از تمجید کردن خداى تعالى و صلوات بر پیغمبران و آل او علیهم السلام :
« اللّهم کن لولیّک القائم بامرک الحجّة بن الحسن المهدى علیه و على آبائه افضل الصلوة والسّلام فى هذه الساعة وفى کلّ ساعة ولیّا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا ومؤ یدا حتى تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طولا وعرضا وتجعله وذریّته من الائمة الوارثین».
« اللّهم انصره وانتصر به واجعل النصر منک على یده واجعل النصر له والفتح على وجهه ولا توجه الامر الى غیره ».
« اللّهم اظهر به دینک وسنة نبیک حتى لا یستخفى بشى ء من الحق مخافة احد من الخلق ».
« اللّهم انّى ارغب الیک فى دولة کریمة تعزّ بها الاسلام واهله وتذلّ بها النفاق واهله وتجعلنا فیها من الدعاة الى طاعتک والقادة الى سبیلک وآتنا فى الدنیا حسنة وفى الاخرة حسنة وقنا عذاب النار واجمع لنا خیر الدارین واقض عنا جمیع ما تحب فیهما واجعل لنا فى ذلک الخیرة برحمتک و منک فى عافیة آمین رب العالمین و زدنا من فضلک ویدک الملا و فان کل معط ینقص من ملکه وعطائک یزید فى ملکک ». (1)

و ثقة الاسلام در کافى روایت نموده از محمّد بن عیسى به اسناد خود از بعضى از صالحین علیهم السلام که فرمود: بعد از شرح مذکور به اختلافى یسیر که مى گویى بعد از تحمید خداوند تبارک و تعالى و صلوات بر پیغمبر صلى الله علیه و آله :
« اللّهم کن لولیک فلان بن فلان فى هذه الساعة وفى کلّ ساعة ولیا وحافظا وناصرا ودلیلا وقائدا وعینا حتى تسکنه ارضک طوعا وتمتعه فیها طویلا ».

و شیخ ابراهیم کفعمى در مصباح بعد از شرح مزبور، دعارا چنین نقل نموده :
« اللّهم کن لولیک محمّد بن الحسن المهدى فى هذه الساعة وفى کل ساعة ولیا وحافظا وقائدا وناصرا ودلیلا وعینا تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا ».

دوم : جماعت بسیارى از علما از آن جمله شیخ طوسى در مصباح و سیّد بن طاووس در جمال الاسبوع به سندهاى معتبره صحیحه و غیر ایشان روایت کردند از یونس بن عبدالرحمن که جناب رضا علیه السلام امر مى فرمود به دعا براى صاحب الامر علیه السلام به این دعا:
« اللهم ادفع عن ولیّک وخلیفتک وحجّتک على خلقک ولسانک المعبّر عنک باذنک الناطق بحکمتک وعینک الناظرة على بریتک وشاهدک على عبادک الجحجاج المجاهد العایذ بک عندک واعذه من شرّ جمیع ما خلقت وبرئت وانشات وصورت واحفظه من بین یدیه ومن خلفه وعن یمینه وعن شماله ومن فوقه و من تحته بحفظک الّذى لایضیع من حفظته به واحفظ فیه رسولک وآبائه ائمتک ودعایم دینک واجعله فى ودیعتک التى لا تضیع و فى جوارک الّذى لایخفر وفى منعک وعزک الّذى لا یقهر وآمنه بامانک الوثیق الّذى لا یخذل من امنته به واجعله فى کنفک الّذى لایرام من کان فیه وایّده بنصرک العزیز وایّده بجندک الغالب وقوّه بقوتک واردفه بملائکتک ووال من والاه وعاد من عاداه والبسه درعک الحصینة وحفه بالملائکة حفا ».
« اللّهم وبلّغه افضل ما بلغت القائمین بقسطک من اتباع النبیین ».
« اللّهم اشعب به الصدع وارتق به الفتق وامت به الجور واظهر به العدل وزین بطول بقائه الارض وایّده بالنصر وانصره بالرعب وقو ناصریه واخذل خاذلیه ودمدم على من نصب له ودمر من غشّه واقتل به الجبارة الکفر وعمده ودعایمه واقصم به رؤ وس الضلالة وشارعة البدع وممیتة السنة ومقویة الباطل وذلل به الجبارین وابر به الکافرین وجمیع الملحدین فى مشارق الارض ومغاربها وبرّها وبحرها وسهلها وجبلها حتى لا تدع منهم دیارا ولا تبقى لهم آثارا ».
« اللّهم طهّر منهم بلادک واشف منهم عبادک واعز به المؤ منین واحى به سنن المرسلین ودارس حکمة النبیین وجدّد به ما امتحى من دینک وبدل من حکمک حتّى تعید دینک به وعلى یدیه جدیدا غضا محضا صحیحا لا عوج فیه ولابدعة معه وحتّى تنیر بعدله ظلم الجور وتطفئ به نیران الکفرة وتوضح به معاقد الحق ومجهول العدل فانّه عبدک الّذى استخلصته لنفسک واصطفیته من خلقک و اصطنعته على عینک وائتمنته على غیبک وعصمته من الذنوب وبراءته من العیوب وطهّرته من الرجس وسلّمته من الدنس .
اللّهم فانّا نشهد له یوم القیمة ویوم حلول الطامّة انه لم یذنب ذنبا ولا اتى حوبا ولم یرتکب معصیة ولم یضیع لک طاعة ولم یهتک لک حرمة ولم یبدل لک فریضة ولم یغیّر لک شریعة وانه الهادى المهدى الطاهر التقى النقى الرضى الزکى ».
« اللّهم اعطه فى نفسه واهله و ولده وذریته وامّته وجمیع رعیته ما تقرّ به عینه وتسرّ به نفسه وتجمع له ملک المملکات کلها قریبها وبعیدها وعزیزها وذلیلها حتى یجرى حکمه على کل حکم ویغلب بحقّه کل باطل ».
« اللّهم اسلک بنا على یدیه منهاج الهدى والمحجة العظمى والطریقة الوسطى التى یرجع الیها الغالى ویلحق بها التالى وقونا على طاعته وثبتنا على مشایعته وامنن علینا بمتابعته واجعلنا فى حزبه القوامین بامره الصابرین معه الطالبین رضاک بمناصحته حتى تحشرنا یوم القیمة فى انصاره واعوانه ومقویة سلطانه ».
« اللّهم واجعل ذلک لنا خالصا من کل شک و شبهة و ریاء و سمعة حتى لا نعتمد به غیرک ولا نطلب به الا وجهک وحتى تحلنا محله وتجعلنا فى الجنة معه واعذنا من الساءمة والکسل والفترة واجعلنا ممن تنتصر به لدینک وتعزّ به نصر ولیک ولا تستبدل بنا غیرنا فان استبدالک بنا غیرنا علیک یسیر وهو علینا عسیر ».
« اللّهم صل على ولاة عهده والائمة من بعده وبلغهم آمالهم و زد فى آجالهم واعز نصرهم وتمم لهم ما اسندت الیهم من امرک لهم وثبت دعائهم واجعلنا لهم اعوانا و على دینک انصارا فانهم معادن کلماتک وارکان توحیدک ودعایم دینک و ولاة امرک وخالصتک من عبادک وصفوتک من خلقک واولیائک وسلائل اولیائک وصفوة اولاد رسلک والسلام علیهم ورحمة اللّه وبرکاته ».(2)

دعاى سوم : و نیز سیّد جلیل على بن طاووس رحمه الله در کتاب فلاح السائل فرموده که : از مهمات تعقیب نماز ظهر اقتدا کردن است به حضرت صادق علیه السلام در دعا از براى مهدى صلوات اللّه علیه که بشارت داده به او، محمّد رسول خداى صلى الله علیه و آله امّت خود را در صحیح روایات و وعده داده ایشان را که او ظاهر مى شود در آخر الزمان .
روایت کرده آن را ابو محمّد هارون اردبیلى ، ابى على محمّد بن حسن بن محمّد بن جمهور عمى از پدرش و او از پدرش ، محمّد بن جمهور از احمد بن حسین سکرى از عباد بن محمّد مداینى گفت : داخل شدم بر ابى عبداللّه علیه السلام در مدینه در وقتى که فارغ شده بود از مکتوبه ظهر و دستهاى مبارک را به آسمان بلند کرده بود و مى گفت :
« اى سامع کل صوت ! اى جامع کل فوت ! اى بارئ کل نفس بعد الموت ! اى باعث ! اى وارث ! اى سیّد السادات ! اى اله الالهة ! اى جبار الجبابرة ! اى ملک الدنیا والاخرة ! اى رب الارباب ! اى ملک الملوک ! اى بطّاش ! اى ذالبطش ‍ الشدید! اى فعّالا لما یرید! اى محصى عدد الانفاس و نقل الاقدام ! اى من السر عنده علانیه ! اى مبدء! اى معید! اسئلک بحقّک على خیرتک من خلقک وبحقهم الّذى اوجبت لهم على نفسک ان تصلّى على محمّد و آل محمد، اهل بیته وان تمن على الساعة بفکاک رقبتى من النار وانجز لولیک وابن نبیّک الداعى الیک باذنک وامینک فى خلقک و عینک فى عبادک وحجّتک على خلقک علیه صلواتک وبرکاتک وعده .
اللّهم ایّده بنصرک وانصر عبدک وقوِّ اصحابه وصبّرهم و افتح لهم من لدنک سلطانا نصیرا وعجّل فرجه وامکنه من اعدائک واعداء رسولک یا ارحم الراحمین ».(3)
گفتم : آیا دعا نکردى براى نفس خود فداى تو شوم !؟
فرمود:« به تحقیق که دعا کردم از براى نور آل محمّد علیهم السلام و سابق ایشان و انتقام کشنده به امر خداوند از دشمنان ایشان ».
گفتم : کى خواهد بود خروج او ؟ خدا مرا فداى تو گرداند!
فرمود:« هر زمان که اراده فرماید آنکه براى اوست خلق و امر».
گفتم : پس ، از براى آن علاماتى نیست پیش از آن ؟
فرمود:« آرى ! علاماتى است پراکنده ».
گفتم : مثل چه ؟
فرمود:« خروج رایتى از مشرق و رایتى از مغرب و فتنه اى که وارد شود بر اهل زورا و خروج مردى از فرزندان عمّ من زید در یمن و غارت کردن پرده کعبه و خداوند هرچه مى خواهد مى کند».
و شیخ طوسى و کفعمى این دعا را نقل کردند و در همه مواضع بجاى اى ، یا ضبط نمودند.

دعاى چهارم : و نیز سیّد معظم در آن کتاب شریف فرموده : از مهمات بعد از بجا آوردن نماز عصر، اقتدا نمودن است به مولاى ما موسى بن جعفر کاظم صلوات اللّه علیهما در دعا کردن از براى مولاى ما مهدى صلوات اللّه علیه چنان که روایت کرده آن را محمّد بن بشیر ازدى از احمد بن عمر کاتب از حسن بن محمّد بن جمهور عمى از پدرش محمد بن جمهور از یحیى بن فضل نوفلى که گفت : داخل شدم بر ابى الحسن ، موسى بن جعفر علیهما السلام در بغداد در حینى که فارغ شده بود از نماز عصر، پس دستهاى خود را به آسمان بلند کرد و شنیدم که آن جناب مى گفت :
« انت اللّه لااله الاّ انت الاول والاخر والظاهر والباطن وانت اللّه لا اله ان انت الیک زیادة الاشیاء ونقصانها وانت اللّه لا اله الاّ انت خلقت خلقک بغیر معونة من غیرک ولا حاجة الیهم وانت اللّه لا اله الاّ انت منک المشیة والیک البداء انت اللّه لا اله الاّ انت قبل القبل و خالق القبل انت اللّه لا اله الاّ انت بعد البعد و خالق البعد انت اللّه لا اله الاّ انت تمحو ما تشاء و تثبت وعندک ام الکتاب انت اللّه لا اله الاّ انت غایة کلّ شى ء و وارثه انت اللّه لا اله الاّ انت لا یعزب عنک الدقیق ولا الجلیل انت اللّه لا اله الاّ انت لا تخفى علیک اللغات ولا تتشابه علیک الاصوات کل یوم انت فى شاءن لا یشغلک شاءن عن شاءن عالم الغیب واخفى دیّان یوم الدین مدبر الامور باعث من فى القبور محیى العظام و هى رمیم اسئلک باسمک المکنون المخزون الحى القیوم الّذى لا یخیب من سئلک به اسئلک ان تصلّى على محمّد وآله وان تعجل فرج المنتقم لک من اعدائک وانجز له ما وعدته یا ذا الجلال والاکرام ».(4)
نوفلى گفت : گفتم : کیست آنکه دعا براى او کرده شد؟
فرمود:« این مهدى است از آل محمّد علیهم السلام پدرم فداى فراخ شکم ، پیوسته ابروان ، باریک ساقها که میان دومنکبش دو رو رنگش گندم گون که عارض شود او را با گندم گونى رنگ چهره زردى از بیدارى شب .پدرم فداى آنکه در شبش مراقب ستارگان است براى آنکه سجده کند یا رکوع .پدرم فداى آنکه نمى گیرد او را، در راه خداوند، ملامت ملامت کننده چراغ تاریکى یعنى روشنایى هدایت در تاریکى شبهات دین پدرم فداى قائم به امر خداوند».
گفتم : کى خواهد بود خروج او ؟
فرمود:« چون دیدى عساکر را در انبار بر کنار نهر فرات و نهر صراة و نهر دجله و منهدم شد قنطره کوفه و سوخته شد بعضى از خانه هاى کوفه . پس هرگاه دیدى این را، پس بدرستى که خداوند مى کند آنچه را که مى خواهد. هیچ چیزى نیست که غالب شود بر امر خداوند و نیست چیزى که رد و باطل کند حکم نافذش را ».

دعاى پنجم : سیّد على بن طاووس رحمه الله در کتاب مضمار این دعا را از ادعیه روز سیزدهم ماه رمضان نقل کرده :
« اللّهم انّى ادینک بطاعتک وولایتک وولایة محمّد نبیک وولایة امیرالمؤ منین حبیب نبیک وولایة الحسن والحسین سبطى نبیّک وسیّدى شباب اهل جنتک وادینک یا ربّ بولایة على بن الحسین و محمّد بن على وجعفر بن محمّد وموسى بن جعفر وعلى بن موسى ومحمّد بن على وعلى بن محمّد والحسن بن على وسیّدى و مولاى صاحب الزمان ».
« ادینک یا ربّ بطاعتهم وولایتهم وبالتسلیم بما فضلتهم راضیا غیر منکر ولا متکبر على معنى ما انزلت فى کتابک ».
« اللّهم صلّ على محمّد وآل محمّد وارفع عن ولیک وخلیفتک ولسانک والقائم بقسطک والمعظم لحرمتک والمعبر عنک والناطق بحکمک وعینک الناظرة واذنک السامعة وشاهد عبادک وحجّتک على خلقک والمجاهد فى سبیلک والمجتهد فى طاعتک واجعله فى ودیعتک الّتى لا تضیع وایّده بجندک الغالب واعنه واعن عنه وجعلنى و والدى وما ولدا و ولدى من الذین ینصرونه وینتصرون به فى الدنیا والاخرة اشعب به صدعنا وارتق به فتقنا».
« اللّهم امت به الجور ودمدم به من نصب له واقصم به رؤ وس الضلالة حتى لاتدع على الارض منهم دیارا ». (5)

دعاى ششم : شیخ طوسى در غیبت خود روایت کرده از حسین بن محمّد بن عامر اشعرى ، گفت : خبر داد مرا یعقوب بن یوسف ضراب غسانى ، زمانى که از اصفهان برگشته بود.
گفت : حجّ کردم در سنه 281 و بودم با قومى از مخالفین از اهل بلد خود. پس چون وارد مکّه شدیم یکى از ایشان پیش رفت و خانه اى براى ما کرایه کرد، در کوچه میان سوق اللیل و آن خانه خدیجه علیها السلام بود که آن را خانه رضا علیه السلام مى گفتند و در آنجا پیرزن گندم گونى بود. سؤال کردم از او، چون دانستم که خانه ، خانه حضرت رضا علیه السلام است ، که : تو چه نسبت دارى با صاحبان این خانه و چرا این را خانه رضا علیه السلام مى گویند ؟
گفت : من از موالیان ایشانم واین خانه رضا، على بن موسى علیهما السلام است و مرا در اینجا جاى داده ، حسن بن على علیهما السلام . پس بدرستى که من از خدمتکاران او بودم .
پس چون این را از او شنیدم ، به او انس گرفتم و امر را پنهان کردم از رفقاى مخالفین خود. پس هرگاه در شب از طواف برمى گشتم ، با آن جماعت در رواق خانه مى خوابیدیم و در مى بستیم و در پشت در، سنگ بزرگى مى گذاشتیم که آن را مى غلطاندیم در پشت آن . پس مکرر در شبها روشناى چراغ را مى دیدم در رواقى که ما در آن بودیم شبیه به روشنایى مشعل و در را مى دیدم باز شده ! و احدى از اهل خانه را نمى دیدم که آن را باز کند و مى دیدم مرد میانه گندم گونى که میل به زردى کند اما زرد نباشد، کم گوشت که در صورتش آثار سجده بود. بر بدنش ، دو پیراهن بود و یک ازار نازکى که سر خود را به آن پوشانده بود و در پایش نعل بود.
پس بالا مى رفت به آن غرفه ، در آنجا که پیرزن منزل داشت و آن پیرزن مى گفت به ما که : مرا در غرفه دخترى است ، نگذار احدى به آنجا بالا بیاید. و من مى دیدم آن روشنایى را که مى دیدم رواق را روشن مى کرد بر پلکانها، در آن وقت که آن مرد به آن غرفه بالا مى رفت ؛ آنگاه آن روشنایى را در غرفه مى دیدم بدون اینکه چراغى بعینه و آن اشخاص که با من بودند، مى دیدند آنچه را که من مى دیدم . پس گمان مى کردند که آن مرد تردد مى کند نزد دختر آن پیرزن و اینکه او را متعه کرده .
پس مى گفتند: این علویین جایز مى دانند متعه را و این حرام است . و حلال نیست بنا بر اعتقادى که داشتند و مى دیدم که او داخل مى شود وبیرون مى رود و مى آید نزد در و حال آنکه آن است به همان حالت که گذاشته بودیم باقى است و ما در را مى بستیم به جهت خوف بر متاع خود و نمى دیدیم کسى او را باز کند و کسى او را ببندد و آن مرد داخل مى شود و بیرون مى رود و آن سنگ در پشت در هست تا وقتى که ما آن را دور کنیم ، آنگاه که خواستیم بیرون رویم ، چون این اسبان را دیدم ، دلم گرفت و در قلبم شورشى افتاد. پس با آن پیرزن ملاطفت کردم و مى خواستم که واقف شوم بر خبر آن مرد.
پس به او گفتم : اى فلانه ! دوست دارم که از تو سؤال کنم و با یکدیگر سخنى گوییم بدون حضور یکى از ما و من قادر نیستم بر آن و من دوست دارم که هرگاه تو مرا دیدى تنها در خانه که فرود آیى نزد من که سؤال کنم از تو از امرى .
پس در جواب من به سرعت گفت : و من مى خواهم که در نهانى به تو چیزى گویم ، براى من میسر نمى شود به جهت آن کسان که با تواند.
گفتم : چه مى خواستى بگویى ؟
گفت : مى گوید به تو و اسم احدى را نبرد که مجالست مکن با رفقا و شرکاى خود و با آنها مخاصمه و مجادله مکن ، زیرا که ایشان دشمنان تواند و مدارا کن با ایشان .
پس به اوگفتم : کى مى گوید؟
گفت : من مى گویم .
پس نتوانستم جسارت کنم و دوباره از او سؤال کنم به جهت هیبتى که از او در دلم افتاد.
پس گفتم : کدام اصحاب مرا قصد کردى ؟ و گمان کرده بودم که او قصد کرده رفقاى مرا که با من حجّ کرده بودند.
گفت : شریکهاى تو که در بلد تواند و در خانه با تواند.
و میان من و آنها زحمت و مشقتى رسیده بود در خصوص دینى ؛ پس ، از من شکایت کردند و من فرار کردم و مختفى شدم به این سبب . پس فهمیدم که او اراده نموده آن جماعت را.
پس گفتم : تو چه نسبت دارى با جناب رضا علیه السلام ؟
گفت : من خادمه بودم از براى حسن بن على علیهما السلام .
چون یقین کردم این را، گفتم : سؤال مى کنم او را از غایب صلوات اللّه علیه .
پس گفتم به او: قسم مى دهم بخدا او را به چشم دیدى ؟
پس گفت : اى برادر من ! او را به چشم ندیدم . زیرا که بیرون آمدم من و خواهرم حامله بود و بشارت داد مرا حسن بن على علیهما السلام که من او را خواهم دید در آخر عمرم و فرمود به من که :« خواهى بود براى او مثل آنکه هستى براى من و من امروز چند وقت است که در مصرم و جز این نیست که وارد شدم الا ن به کتابتى و خرجى که روانه کرد آن را براى من بر دست مردى از اهل خراسان که نمى تواند عربى سخن گوید و آن سى اشرفى است و امر کرد مرا که حجّ کنم امسال را، پس بیرون آمدم به شوق آنکه او را ببینم ».
راوى گفت : پس در دلم افتاد که آن مردى را که مى دیدم همان جناب باشد. پس ، گرفتم ده درهم درست که در آن شش درهم رضویه بود از سکّه رضا علیه السلام که آن را پنهان کرده بودم که بیندازم آنها را در مقام ابراهیم و من این کار را نذر کرده بودم و قصد نموده بودم این را. پس آنها را به او دادم و در دل خود گفتم که اینها را بدهم به قومى از فرزندان فاطمه علیها السلام بهتر از آنکه بیندازم آنها را در مقام و ثوابش بزرگتر است .
پس به او گفتم : بده این دراهم را به کسى که مستحق اوست ، از فرزندان فاطمه علیها السلام . و درنیّتم چنین بود که آنکه من دیدم همان جناب است و اینکه او، آن دراهم را به او مى دهد.
پس دراهم را گرفت و بالا رفت و ساعتى ماندم ، آنگاه فرود آمد و گفت : مى گوید به تو:« ما را حقّى نیست در آنها، بگذار آنها را در آن موضعى که قصد کردى ولکن این رضویه بگیر بدلش را از ما و بینداز آن را در موضعى که نیّت کردى ».
پس چنین کردم و در نفس خود گفتم آنچه ماءمور شدم از جانب آن مرد است یعنى حجّت علیه السلام . و با من نسخه توقیعى بود که بیرون آمده بود براى قاسم بن علا در آذربایجان .
پس گفتم به او: آیا عرض نمى کنى این نسخه را بر آن کسانى که دیده باشند توقیعات غایب علیه السلام را؟
پس گفت : به من ده ! زیرا که من مى شناسم آن را.
پس ، نسخه را به او نشان دادم و گمان کردم که آن زن مى داند بخواند. پس گفت که : مرا ممکن نیست که بخوانم در اینجا.
پس به غرفه بالا رفت ، آنگاه فرود آورد آن را و گفت : صحیح است .
و در آن توقیع بود که : بشارت مى دهم شما را به بشارتى که بشارت ندادم به آن ، او و غیر او را.
آنگاه گفت : مى گوید به تو:« و هرگاه صلوات مى فرستى بر پیغمبر خود، چگونه صلوات مى فرستى بر او» ؟
گفتم : مى گویم : اللّهم صلّ على محمّد وآل محمّد وبارک على محمّد وآل محمّد کافضل ما صلّیت وبارکت وترحمت على ابراهیم وآل ابراهیم انّک حمید مجید.
پس گفت :« نه ! هرگاه صلوات مى فرستى ، پس صلوات بفرست بر هریک از ایشان و نام هریک را ببر».
پس گفتم : بلى !
پس چون روز دیگر شد فرود آمد و با او دفتر کوچکى بود. پس گفت : مى گوید به تو:« هرگاه صلوات مى فرستى بر پیغمبر صلى الله علیه و آله پس صلوات بفرست بر او و بر اوصیاى او بر این نسخه ».
پس آن را گرفتم و عمل مى کردم بر آن و مى دیدم چند شب که از غرفه به زیر مى آید و روشنایى چراغ هست . پس من در را باز مى کردم و بر اثر روشنایى مى رفتم و روشنایى را مى دیدم و کسى را نمى دیدم . تا آن که داخل مسجد مى شد و مى دیدم جماعتى از مردم را از بلاد متفرقه که مى آمدند در این خانه .
پس بعضى از ایشان به آن عجوزه ، رقعه هایى مى داد که با او بود و مى دیدم که آن پیرزن نیز به ایشان رقاعى مى داد و آنها به او سخن مى گفتند و او با آنها سخن مى گفت و من نمى فهمیدم کلام ایشان را و دیدم جماعتى از ایشان را در زمان برگشتن ما در راه ، تا آنکه وارد بغداد شدیم .

نسخه دفتر
« بسم اللّه الرحمن الرحیم
اللّهم صلّ على محمّد سیّد المرسلین وخاتم النبیین وحجّة ربّ العالمین المنتجب فى المیثاق المصطفى فى الظلال المطهّر من کلّ آفة البرى من کلّ عیب المؤ مل للنجاة المرتجى للشفاعة المفوض الیه دین اللّه .
اللّهم شرّف بنیانه وعظّم برهانه وافلح حجّته وارفع درجته واضئى نوره وبیّض ‍ وجهه واعطه الفضل والفضیلة والمنزلة والوصیلة والدرجة والوسیلة الرفیعة وابعثه مقاما محمودا یغبطه به الاولون والاخرون .
وصلّ على امیرالمؤ منین ووارث المرسلین وقائد الغر المحجلین وسیّد الوصیین و حجة ربّ العالمین
وصلّ على الحسن بن على امام المؤ منین ووارث المرسلین وحجّة ربّ العالمین
وصلّ على الحسین بن على امام المؤ منین ووارث المرسلین وحجّة ربّ العالمین
وصلّ على على بن الحسین امام المؤ منین ووارث المرسلین وحجّة ربّ العالمین
وصلّ على محمّد بن على امام المؤ منین ووارث المرسلین وحجّة ربّ العالمین .
وصلّ على جعفر بن محمّد امام المؤ منین ووارث المرسلین وحجّة ربّ العالمین .
وصلّ على موسى بن جعفر امام المؤ منین ووارث المرسلین وحجّة ربّ العالمین .
وصلّ على على بن موسى امام المؤ منین ووارث المرسلین وحجّة ربّ العالمین .
وصلّ على محمّد بن على امام المؤ منین ووارث المرسلین وحجّة ربّ العالمین .
وصلّ على على بن محمّد امام المؤ منین ووارث المرسلین وحجّة ربّ العالمین .
وصلّ على الحسن بن على امام المؤ منین ووارث المرسلین وحجّة ربّ العالمین .
وصلّ على الخلف الصالح الهادى المهدى امام المؤ منین و وارث المرسلین و حجّة رب العالمین .
اللّهم صل على محمّد و آل محمّد و اهل بیته الائمة الهادین المهدیّین العلماء الصادقین الابرار المتقین دعائم دینک و ارکان توحیدک وتراجمة وحیک و حججک على خلقک و خلفائک فى ارضک الذین اخترتهم لنفسک و اصطفیتهم على عبادک وارتضیتهم لدینک وخصصتهم بمعرفتک و جللتهم بکرامتک و غشیتهم برحمتک و ربیتهم بنعمتک و غذیتهم بحکمتک و البستهم [من ] نورک و رفعتهم فى ملکوتک و حففتهم بملائکتک و شرفتهم بنبیک صلواتک علیه و آله .
اللّهم صل على محمّد و علیهم صلوة کثیرة دائمة طیبة لا یحیط بها الا انت و لا یسعها الا علمک و لا یحصیها احد غیرک اللّهم وصل على ولیک المحیى سنتک القائم بامرک الداعى الیک الدلیل علیک و حجتک على خلقک و خلیفتک فى ارضک و شاهدک على عبادک .
اللّهم اعز نصره و مد فى عمره وزین الارض بطول بقائه اللّهم اکفه بغى الحاسدین واعذه من شر الکائدین وازجر عنه ارادة الظالمین و خلصه من ایدى الجبارین .
اللّهم اعطه فى نفسه و ذریته و شیعته و رعیته و خاصته و عامته و عدوه و جمیع اهل الدنیا ما تقرّ به عینه و تسرّ به نفسه و بلغه افضل ما امله فى الدنیا و الاخرة انک على کل شى ء قدیر.
اللّهم جدد به ما محى من دینک و احى به ما بدل من کتابک واظهر به ما غیر من حکمک حتى یعود دینک به على یدیه غضا جدیدا خالصا مخلصا لا شک فیه و لا شبهة معه و لاباطل عنده و لا بدعة لدیه .
اللّهم نور بنوره کل ظلمة وهد برکنه کل بدعة و اهدم بعزته کل ضلالة و اقصم به کل جبار و اخمد بسیفه کل نار و اهلک بعدله کل جائر واجر حکمه على کل حکم و اذل بسلطانه کل سلطان .
اللّهم اذل کل من ناراه و اهلک کل من عاداه و امکر بمن کاده و استاصل بمن جحد حقه و استهان بامره وسعى فى اطفاء نوره واراد اخماد ذکره .
اللّهم صل على محمّد المصطفى و على المرتضى و فاطمة الزهراء و الحسن الرضا والحسین المصفا و جمیع الاوصیا ومصابیح الدجى و اعلام الهدى ومنار التقى والعروة الوثقى والحبل المتین والصراط المستقیم وصل على ولیک وولاة عهدک والائمة من ولده وزد فى اعمارهم وزد فى آجالهم وبلغهم اقصى آمالهم دینا و دنیا و آخرة انک على کل شى ءٍ قدیر ».(6)

و این خبر شریف در چند کتاب معتبر دیگر از قدما روایت شده به اسانید متعدده و در بعضى از آنها در جمعى مواضع : اللّهم صلّ على الخ ضبط شده و در هیچ خبرى تعیین وقتى از براى خواندن این صلوات و دعا نشده ، الاّ آنکه سیّد رضى الدین على بن طاووس در جمال الاسبوع بعد از ذکر تعقیبات ماءثوره از براى نماز عصر روز جمعه فرموده : اگر ترک کردى تعقیب عصر روز جمعه را به جهت عذرى ، پس ترک مکن این صلوات را هرگز به جهت امرى که مطلّع کرده ما را خداوند جلّ جلاله بر آن .
و از این کلام شریف چنان مستفاد مى شود که از جانب صاحب الامر صلوات اللّه علیه چیزى به دست آوردند در این باب و از مقام ایشان مستبعد نیست ، چنانچه خود تصریح کردند که باب به سوى آن جناب علیه السلام مفتوح ، در باب سابق گذشت .

دعاى هفتم : شیخ طوسى در مصباح متهجد فرموده : مستحب است خواندن این دعا بعد از دو رکعت اول نماز شب .
و کفعمى و غیره آن را بعد از هر دو رکعت نماز شب نقل کردند:
« اللّهم انّى اسئلک ولم یسئل مثلک انت موضع مسئلة السائلین ومنتهى رغبة الراغبین ادعوک ولم یدع مثلک وارغب الیک ولم یرغب الى مثلک انت مجیب دعوة المضطرین وارحم الراحمین . اسئلک بافضل المسائل وانجحها واعظمها یا اللّه یا رحمن یا رحیم باسمائک الحسنى وبامثالک العلیا ونعمک التى لاتحصى و باکرم اسمائک علیک و احبها الیک واقربها منک وسیلة واشرفها عندک منزلة واجزلها لدیک ثوابا واسرعها فى الامور اجابة وباسمک المکنون الاکبر الاعزّ الاجل الاعظم الاکرم الّذى تحبه وتهویه وترضى عمّن دعاک به فاستجبت له دعائه وحق علیک ان لا تحرم سائلک ولاترده وبکلّ اسم هو لک فى التوریة والانجیل والزبور والقرآن العظیم وبکل اسم دعاک به حملة عرشک و ملائکتک وانبیائک و رسلک واهل طاعتک من خلقک ان تصلى على محمّد وآل محمّد وان تعجل فرج ولیک و ابن ولیک و تعجل خزى اعدائه ».(7)

پی نوشت ها :
1 - بحارالانوار ج 97 ص 349.
2 - بحارالانوار ج 95 ص 330.
3 - بحارالانوار ج 86 ص 62
4 - بحارالانوار ج 86 ص 81.
5 - بحارالانوار ج 98 ص 37.
6 - بحارالانوار ج 52 ص 20.
7 - بحارالانوار ج 87 ص 245.


87/1/14::: 6:0 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ رئیس جمهور اگربعضی چیزها نبود به مجلس نشان می دادم www.masahebdarim.parsiblog.com سند تو ال ممنون داغ داغ داغ داغ جالب
+ با عرض سلام ایدیهام هک شده فقط یه ایدی با نام ماصاحب داریم دارم انشاءالله اد کنید و به دوستانتون هم سند تو ال کنین ممنون ازتون ایدیم ma_saheb_darim313