سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم به هلاکت می رسند؛ زیرا نمی پرسند . [امام صادق علیه السلام ـ به حمران بن اعین هنگامی که چیزی پرسید ـ]
خبر مایه

 الْعِفَّةُ : الْکَفُّ عَمّا لا یَحِلُّ
    عـفت در لغـت : خوددارى از چیزى که حلال نیست ؛ پس عمومیت دارد و مخصوص امور شهوانى نیست و مختص ‍ یک گروه از جامعـه که زنها باشند هم نیست ؛ گرچه عنوان پاکدامنى مخصوص خانمها است .
    عفت : (بکسر عین و فتح فاى مشدد) پارسایى ؛ پرهیز کارى ؛ پاکدامنى (فرهنگ عمید)
    عـفت . نهفتگى و پاکدامنى . پرهیزگارى و پارسائى و احتراز از محرمات خصوصاً از شهوات حرام .
    یکى از فضایل اربعه نزد قدما : حکمت ، شجاعت ، عفت ، عدالت
    هرچند در ثمرات عفت تأ مل بیش کردم رغبت من در اکتساب آن زیادت گشت . (کلیله و دمنه) .
    باعفت ؛ پارسا و زاهد و پاکدامن و با شرم و حیا و پرهیزکار .


    بى عفت ؛ بى شرم و حیا .
    بى عفتى ؛ بى شرمى . بى حیایى . (دهخدا)
    در اصـطلاح منابع اسلامى : معـناى عـامى دارد که شامل عفت در شکم (دورى از حرام خورى و پرخورى) ، دورى ازشهوت نامشروع ، پرهیز از گداى کردن و سائل بودن ، عفت در کلام داشتن و بدزبان نبودن ، صبر بر ندارى براى ازدواج و غیر آن مى شود که در روایات و آیات متوجه خواهید شد .
    ریشه عـفت چـهار بار در قرآن کریم آمده که دو بار مربوط به امور اقتصادى و دو بار مربوط به امور شهوانى





    1 ـ لِلفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فى سبِیلِ اللَّهِ لا یَستَطِیعُونَ ضرْباً فى الاَرْضِ یحْسبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِیمَهُمْ لا یَسئَلُونَ النَّاس إِلْحَافاً وَمَا تُنفِقُوا مِنْ خَیرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ

    [ این صـدقات ] براى آن [ دسته از ] نیازمندانى است که در راه خدا فرومانده اند ، و نمى توانند [ براى تأ مین هزینه زندگى ] در زمین سفر کنند . از شدّت خویشتن دارى ، فرد بى اطلاع ، آنان را توانگر مى پندارد . آنها را از سیمایشان مى شناسى . با اصرار ، [ چیزى ] از مردم نمى خواهند . و هر مالى [ به آنان ] انفاق کنید ، قطعاً خدا از آن آگاه است .

سوره بقره : 273

» تفسیر المیزان
    یحسبهم الجاهل یعنى کسى که از حال ایشان اطلاع ندارد از شدت عفتى که دارند ایشان را توانگر مى پندارد ، چون با اینکه فقیرند ولى تظاهر به فقر نمى کنند ، پس جمله نامبره دلالت دارد بر همینکه مؤمنین تا آنجا که مى توانند تظاهر به فقر نمى کنند ، و از علامتهاى فقر به غیر آن مقدارى که نمى توان پنهان داشت ، پنهان مى دارند ، و مردم پى به حال آنان نمى برند ، مگر اینکه شدت فقر رنگ و رویشان را زرد کند ، و یا لباسشان کهنه شود .






    2 ـ وَابْتَلُوا الْیَتَمَى حَتى إِذَا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ ءَانَستُم مِّنهُمْ رُشداً فَادْفَعُوا إِلَیهِمْ أَمْوَلَهُمْ وَلا تَأْکلُوهَا إِسرَافاً وَبِدَاراً أَن یَکْبرُوا وَمَن کانَ غَنِیًّا فَلْیَستَعْفِف وَمَن کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَیهِمْ أَمْوَلَهُمْ فَأَشهِدُوا عَلَیهِمْ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیباً

    و یتیمان را بیازمایید تا وقتى به [ سن ] زناشویى برسند ؛ پس اگر در ایشان رشد [ فکرى ] یافتید ، اموالشان را به آنان رد کنید ، و آن را [ از بیم آنکه مبادا ] بزرگ شوند ، به اسراف و شتاب مخورید . و آن کس که توانگر است باید [ از گرفتن اجرت سرپرستى ] خوددارى ورزد ؛ و هر کس تهیدست است باید مطابق عرف [ از آن ] بخورد ؛ پس هر گاه اموالشان رابه آنان رد کردید بر ایشان گواه بگیرید ، خداوند حسابرسى را کافى است .

سوره نساء : 6

    تفسیر : ومن کان غـنیا فلیستعـفف ومن کان فقیرا فلیاکل بالمعـروف : یعنى سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمندند نباید به هیچ عـنوانى از اموال ایتام استفاده کنند و اگر فقیر و نادار باشند تنها مى توانند در برابر زحماتى که بخاطر حفظ اموال یتیم متحمل مى شوند با رعایت عدالت و انصاف ، حق الزحمة خود را از اموال آنها بردارند .






    3 ـ وَلْیَستَعْفِفِ الَّذِینَ لا یجِدُونَ نِکاحاً حَتى یُغْنِیهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ

    و کسانى که [ وسیله ] زناشویى نمى یابند ، باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بى نیاز گرداند .

سوره نور : 33

    تفسیر : در این آیه دستور پارسائى را هر چـند مشکل باشد به آنها داده مى گوید : و آنها که وسیله ازدواج ندارند بایدعفت پیشه کنند ، تا خداوند آنان را به فضلش بى نیاز سازد ؛ نکند در این مرحله بحرانى و در این دوران آزمایش ‍ الهى تن به آلودگى در دهند و خود را معذور بشمرند که هیچ عذرى پذیرفته نیست ، بلکه باید قدرت ایمان و شخصیت و تقوا را در چنین مرحله اى آزمود .
    یکى از روشها براى جوانان که نمى توانند ازدواج کنند ، رو آوردن به کسب علوم و مطالعـه کتاب در غیر مورد مسئله ازدواج و در فکر آن نبودن است ؛ اما مسئله بلوغ و غریزه جنسى ، در هر ماهى کمتر یا بیشتر ، با محتلم شدن در موقع خواب ، خودبخود مشکل آن هم برطرف مى شود .






    4 ـ وَالْقَوَعـِدُ مِنَ النِّساءِ الَّتى لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْس عـَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیرَ مُتَبرِّجَتِ بِزِینَةٍ وَأَن یَستَعْفِفْنَ خَیرٌ لَّهُنَّ وَاللَّهُ سمِیعٌ عَلِیم

    و بر زنان از کار افتاده اى که [ دیگر ] امید زناشویى ندارند گناهى نیست که پوشش خود را کنار نهند [ به شرطى که ] زینتى را آشکار نکنند؛ و عفّت ورزیدن براى آنها بهتر است ، و خدا شنواى داناست .

سوره نور : 60

    تفسیر :
    در آخرین آیه مورد بحث استثنائى براى حکم حجاب زنان بیان مى کند و زنان پیر و سالخورده را از این حکم مستثنى مى شمرد و مى گوید : زنان از کار افتاده اى که امیدى به ازدواج ندارند گناهى بر آنان نیست که لباسهاى (روئین) خود رابر زمین بگذارند در حالى که در برابر مردم خود آرائى نکنند ، در واقع براى این استثناء دو شرط وجود دارد : نخست اینکه به سن و سالى برسند که معمولا امیدى به ازدواج ندارند ، و به تعبیر دیگر جاذبه جنسى را کاملا از دست داده اند .
    دیگر اینکه در حال بر داشتن حجاب خود را زینت ننمایند .
    روشن است که با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل اسلام این حکم را از آنان برداشته است .
    این نکته نیز روشن است که منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباسها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباسهاى رواست که بعضى روایات از آن تعبیر به چادر و روسرى کرده است (الجلباب و الخمار) .
    در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) در ذیل همین آیه مى خوانیم که فرمود : الخمار و الجلباب ، قلت بین یدى من کان ؟ قال : بین یدى من کان غیر متبرجة بزینة : منظور روسرى و چـادر است ، راوى مى گوید از امام پرسیدم : در برابرهر کس که باشد ؟ فرمود : در برابر هر کس باشد ، اما خود آرائى و زینت نکند .
    روایات دیگرى نیز به همین مضمون یا نزدیک به آن از ائمه اهلبیت (علیهم السلام) نقل شده است .
    در پایان آیه اضـافه مى کند که با همه احوال اگر آنها تعفف کنند و خویشتن را بپوشانند براى آنها بهتر است وان یستعففن خیر لهن .
    چرا که از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و حجاب را رعایت کند پسندیده تر و به تقوا و پاکى نزدیکتر است .
    و از آنجا که ممکن است بعضى از زنان سالخورده از این آزادى حساب شده و مشروع سوء استفاده کنند ، و احیانا بامردان به گفتگوهاى نامناسب بپردازند و یا طرفین در دل افکار آلوده اى داشته باشند در آخر آیه به عنوان یک اخطارمى فرماید : خداوند شنوا و دانا است والله سمیع علیم .
    آنچه را مى گوئید مى شنود و آنچه را در دل دارید و یا در سر مى پرورانید مى داند .

» روایات






    1 ـ کا ، [ الکافی ] عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عـَمِیرَةَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍعَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ مَا مِنْ عِبَادَةٍ أَفْضَلَ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَفَرْجٍ

    امام باقر علیه السلام : هیچ عبادتى برتر و بالاتر از عفت بطن و عفت فرج نیست .

الکافی ج2 ص80






    2 ـ الْمُفِیدُ عَنِ الْجِعَابِیِّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ حُبَابٍ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ أَبِیهِ عـَنِ الْأَجْلَحِ الْکِنْدِیِّ عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِعُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله وسلم إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْحَیِیَّ الْمُتَعَفِّفَ وَیُبْغِضُ الْبَذِیَّ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ

    رسولخدا صلى الله علیه وآله وسلم : خداوند دوست میدارد انسان با حیاء و عفیف را و دشمن مى دارد انسان بد زبان و بسیار سؤال کننده را .

بحار الانوار ج68 ص270






    3 ـ ل ، [ الخصال ] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عـَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنِ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ وَعِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تُعَفَّ نِسَاؤُکُمْ

    امام صادق علیه السلام مى فرمایند : به پدران خود نیکى کنید تا فرزندانتان به شما نیکى کنند و نسبت به زنان دیگران عفت داشته باشید تا نسبت به زنانتان عفت داشته باشند .

الکافی ج5 ص554






    4 ـ سن ، [ المحاسن ] أَبِی عَنِ النَّضْرِ عَنْ یَحْیَى الْحَلَبِیِّ عَنْ مُعَلًّى أَبِی عُثْمَانَ عَنْ أَبِی بَصـِیرٍ عـَنْ أَبِی جَعـْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ لَهُرَجُلٌ إِنِّی ضَعِیفُ الْعَمَلِ قَلِیلُ الصَّلَاةِ قَلِیلُ الصَّوْمِ وَلَکِنْ أَرْجُو أَنْ لَا آکُلَ إِلَّا حَلَالًا وَلَا أَنْکَحَ إِلَّا حَلَالًا فَقَالَ وَأَیُّ جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَفَرْجٍ

    شخصـى آمد خدمت امام باقر علیه السلام عـرض کرد من مردى ضـعـیف العـمل هستم نماز و روزه (مستحبى) کم انجام مى دهم ؛ا مّ ا امید دارم (و سعى مى کنم) که نخورم جز حلال و زناشوى نکنم مگر از راه حلال ؛ حضرت فرمود چه جهادى بهتر از عفت شکم و فرج است .

بحار الانوار ج68 ص273






    5 ـ وَقَال على علیه السلام قِلَّةُ الْأَکْلِ مِنَ الْعَفَافِ وَکَثْرَتُهُ مِنَ الْإِسْرَافِ

    على علیه السلام : کم خوردن عفت و پاکدامنى است و زیاد خوردن اسراف است .

مستدرک الوسائل ج16 ص213






    6 ـ جع ، [ جامع الا خبار ] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه وآله وسلم الْعَفَافُ زِینَةُ الْبَلَاءِ

    رسولخدا صلى الله علیه وآله وسلم : عفت و پاکدامنى زیور و زینت بلا است .

بحار الانوار ج74 ص133






    7 ـ وَقَالَ علیه السلام الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ وَالشُّکْرُ زِینَةُ الْغِنَى

    على علیه السلام : عفت و پاکدامنى زینت فقر و تنگدستى است و شکر زینت ثروت و دارایى است .

نهج البلاغة ص479

    پاکدامنى یکى از صفات پسندیده و نیک است اما پاکدامنى از فقیر نیکوتر است زیرا او در اثر شدت فقر ، اگر زن باشد نجابت را از دست مى دهد و اگر مرد باشد در اثر ناملایمات دست به دزدى و گدائى میزند به همین جهت فقیر بیشتر نیاز به عفت دارد و باید ایمانش کاملتر باشد .






    8 ـ وَقَالَ علیه السلام مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَف

    جهادگرى که در راه خدا شهید میشود اجرش بیشتر از کسى که قدرت بر گناه دارد و چشم میپوشد نیست .

نهج البلاغة ص559

    بر طبق این حدیث شهادت در راه خدا با آنهمه اجرى که دارد اجرش از انسان پاکدامن کمتر است زیرا شهید چند ساعت یا چند روز در راه خدا جهاد میکند و به شهادت میرسد او با عده معـدودى جهاد کرده و کشته شده اما کسى که پاکدامن است لحظه به لحظه باید دست و زبان و چـشم و تمام بدنش را حفظ کند از هر راهى که میگذرد و در برابر هر سخنى باید با هواى نفس (نامشروع) مجاهده کند تا آلوده به دروغ و غـیبت و مال حرام و زنا و فحشا نگردد .






    9 ـ وَبِالْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَفْصٍ عَنْ رَجُلٍ قَالَ سُئِلَ الْحَسَنُ علیه السلام عَنِ الْمُرُوءَةِ فَقَالَ الْعـَفَافُ فِی الدِّینِ وَحُسْنُ التَّقْدِیرِ فِی الْمَعِیشَةِ وَالصَّبْرُ عَلَى النَّائِبَةِ

    شخصى از امام حسن مجتبى علیه السلام پرسید : مروت چیست ? حضرت فرمودند : مروت عبارت است از عـفت و پاکدامنى در دین و میانه روى در امور معاش و زندگى و صبر در برابر بلا و سختى .

وسائل الشیعة ج11 ص435
داستان معنوی ص5940 الی 47

    حضـرت آیت الله کشمیرى صبحها قریب دو ساعت به ظهر مانده در یکى از ایوانهای صحن امیرالمؤمنین علیه السّلام می نشستند و افراد مختلف در این موقع براى گرفتن استخاره به ایشان مراجعه می کردند . ایشان فرمودند : مدتی بود ، می دیدم زنى با عبای سیاه و حالت زنان معیدى (روستائی و چادرنشین) زیر ناودان طلا می نشیند و زنها به او مراجعه می کنند . او نیز با تسبیحی که به دست دارد برایشان استخاره می گیرد . این حالت نظرم را جلب کرد . روزى به یکی از خدّام صحن مطهر گفتم هنگام ظهر که کار این زن تمام می شود او را نزد من بیاور ، از او سؤالاتى دارم . خادم ، یک روز پس از اینکه کار استخاره آن زن تمام شد ، او را نزد من آورد . از او سؤال کردم : تو چـه می کنی ؟ گفت برای زنها استخاره مى گیرم . گفتم استخاره را از که آموختى ؟ چـه ذکرى مى خوانى ؟ و چـگونه مسائل را به مردم می گوئى ؟ گفت : من داستانى دارم و شروع به تعریف آن کرد و گفت : من زنی بودم که با شوهرم و فرزندانم زندگی عادى را می گذراندم ؛ شوهرم در اثر حادثه اى از دنیا رفت و من با چهار فرزند یتیم ماندیم ! خانواده شوهرم ، به این عنوان که من بدشگون هستم و قدم من باعث مرگ پسرشان شده است ، مرا از خود طرد کردند . خانواده خودم هم اعتنایى به مشکلات مادی من نداشتند ؛ لذا زندگی را با زحمات زیاد و رنج فراوان می گذراندم . ضمناً از آنجا که زنی جوان بودم ، طبعاً دامهایی نیز براى انحرافم گسترده می شد . چندین مرتبه بر اثر احتیاجات مادی نزدیک بود به دام بیفتم و به فساد کشیده شوم و تن به فحشاء بدهم ؛ ولى خداوند کمک نمود و خوددارى کردم ؛ تا روزى بر اثر شدت احتیاج و گرفتارى تصمیم گرفتم که چون زندگی برایم سخت شده و دیگر چاره اى نداشتم تن به فحشاء بدهم .
    من تصمیم خودم را گرفته بودم ؛ اما این بار نیز خدا به فریادم رسید و مرا نجات داد . در بین ما رسم است که اگر حاجتى داریم به حرم حضـرت ابوالفضل علیه السلام می آییم و سه روز اعتصاب غذا می کنیم تا حاجتمان را بگیریم و اکثراً هم حاجت خود را می گیرند . من تصـمیم گرفتم این رسم را انجام دهم ؛ پس رفتم کنار ضریح حضرت عباس علیه السّلام و اعتصاب غذا را شروع کردم . روز سوم بود که کنار ضریح خوابم برد و حضـرت عـباس به خوابم آمد و حاجتم را برآورد و فرمود : تو برای مردم استخاره بگیر . عـرض کردم من که استخاره بلد نیستم فرمود : تو تسبیح را به دست بگیر ؛ ما حاضـریم و به تو می گوییم که چه بگوئى . از خواب بیدار شدم و با خود گفتم : این چـه خوابى است که دیده ام ؟ آیا براستى حاجت من روا شده است و دیگر مشکلی نخواهم داشت ؟ مردّد بودم چه کنم ؟ بلاخره ، تصمیم گرفتم که اعتصابم را شکسته و از حرم خارج شوم ، ببینم چـه می شود از حرم خارج شدم و داخل صحن گردیدم . از یکى از راهرو خروجی که می گذشتم زنى به من برخورد کرد و گفت خانم استخاره می گیرى ؟ تعـجب کردم این زن چـه می گوید ؟ معمول نیست که زن استخاره بگیرد ، آن هم زنی چادرنشین و روستائی ! آیا این خانم از خوابم مطّلع است ؟ آیا از طرف حضرت مأمور است ؟ بالاخره به او گفتم : من که تسبیح براى استخاره ندارم . فوراً تسبیحى به من داد و گفت : این تسبیح را بگیر واستخاره کن . دست بردم و با توجهى که به حضرت ابوالفضل داشتم ، مشتی از دانه هاى تسبیح را گرفتم ، دیدم حضـرت در مقابلم ظاهر شد و فرمود به این زن چه بگویم . مطلب را گفتم و او رفت . از آن تاریخ من هفته ای یک روز به این محل زیر ناودان طلا می آیم و زنانی که وضع مرا می دانند ، نزدم می آیند و من برای ایشان استخاره می گیرم . بابت هر استخاره پولى به من مى دهند . ظهر آن روز با پول حاصـله ، وسایل معـیشت زندگی خودم و فرزندانم را تهیه می کنم و به منزل بر مى گردم .

» کتب اخلاقى
    کتاب علم اخلاق اسلامى
    عـفّت (خویشتن دارى و پاکدامنى) است ، و آن این است که قوه شهوت مطیع و منقاد عـقل باشد در خوردن و نکاح وآمیزش از حیث کم و کیف ، و از آنچـه عـقل نهى کند اجتناب نماید ، و این حدّ اعـتدال است که در عـقل و شرع پسندیده و ستوده است ، و دو طرف افراط و تفریط آن ناپسند و مذموم است ، که در همه اخلاق و احوال حدّ وسط مطلوب است زیرا خیر الامور أوسطها . و از اخبارى که در فضـیلت گرسنگى وارد شده گمان نکنى که افراط در آن ممدوح است ، که چنین نیست بلکه از اسرار حکمت شریعت این است که در هر موردى که طبع آدمى طرف افراط را خواستاراست شرع در منع از آن مبالغـه مى کند به نحوى که جاهل مى پندارد طرف تفریط مطلوب است ، و لیکن عالم در مى یابدکه مقصود حدّ وسط است . و چون طبع آدمى غایت سیرى را مى طلبد شرع گرسنگى را مى ستاید تا در این کشاکش که طبع انگیزنده و شرع منع کننده است اعـتدال حاصـل شود . مثلا گاهى پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم در ستایش شب زنده دارى و نماز شب و روزه تأ کید مى کرد ، سپس با آگاهى به اینکه بعضى همه شب به پا مى ایستند و همه روزها روزه دارند از آن نهى فرمود .
    و اخبار وارده در ستایش عفّت و فضیلت آن بسیار است ، امیر مؤمنان علیه السلام فرمود : افضـل العـبادة العفاف برترین عبادتها عفاف و پاکدامنى است . و امام باقر علیه السلام فرمود : ما من عبادة أفضل من عفّة بطن وفرج هیچ عبادتى برتر از عفّت شکم و فرج نیست . و فرمود : أىّ الاجتهاد افضل من عفّة بطن وفرج کدام مجاهده و کوشیدن بالاتر از عفّت ورزیدن در شکم و شهوت است . و در این معنى اخبار دیگرى نیز هست .
    پس از آگاهى به فضـیلت عـفّت ، آدمى باید بداند که اعـتدال در خوردن این است که به اندازه اى بخورد که نه ثقل وسنگینى در معده احساس کند و نه درد گرسنگى . بلکه شکم را از یاد ببرد و از آن متأثّر نشود ، زیرا مقصود از خوردن زنده بودن و کسب نیرو براى عبادت است . و سنگینى طعـام آدمى را کسل مى کند و از عـبادت باز مى دارد ، و دردگرسنگى نیز دل را مشغـول مى کند و مانع از عـبادت مى شود . پس سزاوار است که به حدّ اعتدال بخورد به طورى که اثرى از خوردن در او نباشد ، تا همانند فرشتگان از سنگینى معده و درد گرسنگى آسوده و فارغ باشد ، و از این جهت خداى تعالى فرمود :






    ... وَکُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا

    ... بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید

اعراف : 31

    و این نسبت به اشخاص و حالات و غذاهاى گوناگون مختلف مى شود ، و معیار این است که تا اشتها و رغبت کافى پیدانکند نخورد ، و هنوز اشتهاى او باقى باشد که دست از طعام بدارد . و شایسته است که غرض او از غذا خوردن لذت نباشد بلکه قوّت یافتن براى کارى باشد که براى آن خلق شده است .


شرح حدیث جنود عقل وجهل ص277

    عـفّت از فطریات و لوازم فطرت مخموره و از جنود عـقل است ، و هتک از لوازم فطرت محجوبه و از جنود ابلیس وجهل است ، زیرا که عدالت در قوا که به منزله جنس است از براى عفّت ، فطرى است و جور بر خلاف فطرت است .
    عـفّت و حیاء و حجب از فطریات تمام عایله بشر است ، چنانچه تهتّک و فحشاء و بى حیایى بر خلاف فطرت جمیع است ، لهذا در نهاد عائله بشرى ، عشق به عفّت و حیاء مخمور است ، و تنفر از هتک و بى حیائى نیز مخمّر است .


معراج السعادة ص322 (با تصرفاتى)

» فصل سوم : عفت
    (عفت) و آن عبارت است از : مطیع و منقادشدن قوه شهویّه از براى قوه عاقله ، تا آنچه امر فرماید در خصوص اکل وشرب و نکاح ، متابعت کند . و از آنچه نهى فرماید اجتناب نماید . و آن حد اعتدال است ، که در شرع و عقل پسندیده است . و دو طرف افراط و تفریط آن مذموم و ناپسند است .
    پس گمان نکنى که آنچه وارد شده است در فضیلت جوع و گرسنگى ، افراط در آن ممدوح باشد . چـگونه مى تواند چنین باشد و حال اینکه غرض از خلقت انسان ، بندگى کردن است و آن موقوف است بر قوت ، و نشاط طبع . و شکى نیست که گرسنگى بسیار قوّت را زایل ، و نشاط را باطل مى کند . پس مراد از آن : اندک خوردن است به حدى که آدمى ثقل غذارا نفهمد و حیوانیت بر او غالب نشود و همیشه راغب به غذا بوده باشد .
    نه به حدى که از قوت بیفتد و مزاج را فاسد کند ، زیرا که آن خارج از حد اعتدالى است که مقصود شارع است . و غیر از معنى عفت است ، که در اخبار بسیار ، مدح آن وارد شده .
    و بدان که : ـ همچنان که اشاره به آن شد ـ اعتدال در چیز خوردن ، آن است که :
    این قدر چـیزى بخورد که ثقل معده و الم گرسنگى هیچ یک را نفهمد . بلکه از یاد شکم بیرون رود و از آن متأثر نگردد ، زیرا که : مقصود از خوردن ، زنده بودن و قوت عبادت است . و ثقل طعـام آدمى را کسل ، و از عـبادت مانع مى شود و الم گرسنگى نیز دل او را مشغول مى کند و از کار باز مى دارد .
    پس سزاوار آن است که چـنان چـیزى خورد که اثرى از اکل در او نباشد تا شبیه به ملائکه گردد ، که ایشان نه از ثقل معده متأثر ، و نه از گرسنگى متضرّر مى گردند .
    و از این جهت خداى ـ تعـالى ـ فرمود : کُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا سوره اعراف : آیه 31 یعـنى : بخورید و بیاشامید و اسراف مکنید . و این به نسبت به اشخاص و احوال و غذا مختلف مى گردد . و معیار آن است که : تا بسیار رغبت نداشته باشد نخورد ، و هنوز رغبت او باقى باشد دست بکشد .
    و بر گوشت خوردن مداومت نکند ، و بالمرّه هم آن را ترک نکند .
    حضـرت امیرالمؤمنین ـ عـلیه السّلام ـ فرمود که : هر که چـهل روز گوشت را ترک کند خلق او بد مى شود . و هر که چهل روز بر گوشت خوردن مداومت کند دل او را قساوت مى گیرد .
    در وقت چـیز خوردن بسم اللّه بگوید . و بعـد از آن خدا را حمد و شکر کند . و در اوّل و آخر دست بشوید .
    و در حدیث وارد است که : دست شستن در ابتدا ، فقر را زایل کند . و ابتداى اکل و انتهاى آن را به نمک کند . و از براى اکل و شرب ، آدابى دیگر هست که در کتب احادیث مذکور است .
    بلى : اگر نفس به مرتبه سرکشى رسیده باشد و به هیچ گونه اطاعت ننماید ، و رام کردن آن به زجر دادن به گرسنگى ، موقوف باشد ، چاره از آن نیست .
    و امّا غـسل کردن : پس حدّ اعـتدال آن ، آن است که : اقتصار کنند بر آن به قدرى که از وسوسه شیطان فارغ شوند . و خطرات شهوات از دل آنان بیرون رود . و منجر به ضعف بدن و اختلال قوا نگردد .


86/11/9::: 9:3 ص
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ رئیس جمهور اگربعضی چیزها نبود به مجلس نشان می دادم www.masahebdarim.parsiblog.com سند تو ال ممنون داغ داغ داغ داغ جالب
+ با عرض سلام ایدیهام هک شده فقط یه ایدی با نام ماصاحب داریم دارم انشاءالله اد کنید و به دوستانتون هم سند تو ال کنین ممنون ازتون ایدیم ma_saheb_darim313