سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه بردباری ندارد، دانشی ندارد . [امام علی علیه السلام]
خبر مایه

با عرض سلام قسمتی از نشریه گذاشته شد انشاءالله بقیه هم گذاشته می شه نظرتون رو در موردش بگین ممنون می شم قسمت اول هست

مقام حضرت زهرا در زبان پیامبر اکرم

پیامبر9 به سلمان2 فرمود:

به خدایی که جانم در دست اوست سوگند، او بانویی است که از پهنة رستاخیز، سوار بر ناقه‌ای می‌گذرد. ناقه‌ای که سرش از خشیت خدا آفریده‌اند و چشمانش را از نور حق تعالی ... جبرئیل از سمت راست فاطمه، میکائیل از سمت چپ و علی در پیش وحسن و حسین از ورای وی می‌روند. خدای تعالی او را پناه می‌دهد و از بلا حفظش می‌کند. در حالی که اینان همه نرم و آهسته بر پهنة رستاخیز می‌خرامند ، بانگی از جانب الله جل جلاله برمی‌خیزدای گروه آفریدگان، چشمانتان را فرو ببندید و سرهایتان را فرو افکنید که این فاطمه، دختر پیامبرتان محمد و همسر علی امام شما و مادر حسن و حسین است که می‌گذرد».

در این هنگام فاطمه با دو جامة سپید بر تن، از صراط می‌گذرد. وقتی بر بهشت قدم می‌گذارد، کرامت هایی را می‌نگرد که خداوند برایش فراهم آورده است، زبان سپاس می‌گشاید و می‌فرمایدبسم الله الرحمن الرحیم. سپاس خدایی را که اندوه را از ما زدود. راستی که پروردگار ما، همواره می‌آمرزد و پاداش می ‌بخشد،پروردگاری که به جود خود، ما را در سرایی جاودان،جا داده است، سرایی که هیچ رنجی در آن به ما نرسد

در این حال خداوند به فاطمه وحی می‌کندفاطمه، از من بخواه تا برتو ببخشم و آرزو کن تا به برآوردنش، خرسندت سازم».

فاطمه3 می‌گویدپروردگار من ، تو آرزوی منی و از آن هم فزونتری. از تو می‌خواهم که دوستداران وعترت مرا به آتش نسوزانی

خدای تعالی به او وحی می‌فرستدفاطمه، به عزت و جلالت و بلند مرتبگی خود سوگند که دو هزار سال پیش از آنکه آسمان‌ها و زمین را بیافرینم، بر خویشتن پیمان بسته بودم تا دوستدار تو و عترت تو را در آتش عذاب نکنم (1)

دختر گرامى پیامبر9از مقام والایى برخوردار بود، سخنان رسول گرامى9در حقّ دخترش حاکى از عصمت و پیراستگى او از گناه مى باشد. آنجا که درباره او چنین مى فرمایدفاطمه پاره تن من است، هر کس او را به خشم آورد بسان این است که مرا خشمگین کرده است».(2)

ناگفته پیدا است که خشم رسول خدا9مایه اذیت و ناراحتى اوست و سزاى چنان شخصى در قرآن کریم چنین بیان شده استآنان که رسول خدا را آزار دهند، براى آنان عذاب دردناکى است».(سوره توبه آیه 61).

محدثان یادآور مى شوند، وقتى آیه مبارکه « فی بُیُوت أَذِنَ اللّه أَنْ ترفعَ وَ یُذکَر فیها اسْمه» (عنکبوت آیه 4-1) بر پیامبر فرود آمد، پیامبر این آیه را در مسجد تلاوت کرد، در این هنگام شخصى برخاست و گفت: اى رسول گرامى مقصود از این بیوت با این اهمّیّت چیست؟ پیامبر فرمود: «خانه هاى پیامبراندر این موقع ابوبکر برخاست، در حالى که به خانه على و فاطمه8اشاره مى کرد، گفت: آیا این خانه از همان خانه ها است؟

پیامبر9در پاسخ گفتبلى از برجسته ترین آنها است ».(5)

پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) مدت نُه ماه به در خانه دخترش مى آمد، بر او و همسر عزیزش سلام مى کرد و این آیه را مى خواند: (إِنَّما یُرید اللّه لیذهبَ عَنْکُمُ الرِّجْس أَهل البَیت و یُطهّرکُمْ تَطهیراً)(احزاب / 33).(6)

خانه اى که مرکز نور الهى است و خدا به ترفیع آن امر فرموده از احترام بسیار بالایى برخوردار مى باشد.

آرى، خانه اى که اصحاب کسا را در بر مى گیرد و خدا از آن با جلالت و عظمت یاد مى کند، باید مورد احترام قاطبه مسلمانان باشد.

اکنون باید دید پس از درگذشت پیامبر(صلى الله علیه وآله) تا چه اندازه حرمت این خانه ملحوظ گشت؟ چگونه احترام آن خانه را شکستند، و خودشان صریحاً به آن اعتراف دارند؟ این حرمت شکنان چه کسانى بودند، و هدفشان چه بود؟

وفات پیامبر و اختلاف در خلافت

عده‌ای از دانشمندان شیعه و سنی شرح مختصر سقیفه را چنین بیان می کنند: وقتی رسول خدا 9وفات کرد،‌ انصار در سقیفه بنی ساعده گرد آمدند. سعد بن عباده را در حال بیماری بیرون آوردند تا جانشینی پیامبر را به او بسپرند. سعد هم به آنها کمک می‌کرد و خودش از آنها می‌خواست تا ریاست و خلافت را به او ببخشند. انصار همگی درخواست سعد را پذیرفتند، اما بعد بین آنها بحثی درگرفت که اگر مهاجران قریش مخالفت کنند وبگویند: ما مهاجران، نخستین یاوران و از خویشاوندان رسول خدا هستیم و بر خلافت سزاوارتریم ? پس چرا بعد از او در مسئله جانشینی با ما کشمکش و ستیزه می‌نمایید در پاسخ چه بگوییم؟ گروهی گفتند: پاسخ می‌دهیم حال که این طور است پس یک امیر از ما و یک امیر هم از شما و راهی جز این را نمی‌پذیریم.

عمر خبر این همایش را شنید. به ابوبکر پیام فرستاد که امری رخ داده است که ناگزیر باید بیایی. ابوبکر پیش عمر آمد. عمر گفت: مگر نمی‌دانی که انصار در سقیفه بنی‌ساعده گرد هم آمده‌اند؟ آنها می‌خواهند کار خلافت را بر عهده سعدبن عباده بگذارند. بهترین گفتارشان هم این بوده که یک امیر از ما باشد و یک امیر از شما. ابوبکر خیلی ترسید و هراسان با عمر به سوی سقیفه شتافت.

وقتی به آنجا رسیدند ابوبکر شروع کرد به سخن گفتن : پس از مهاجران، نزد ما هیچ‌کس چون شما نخستین جایگاه را ندارد. بنابراین ما فرمانروای شماییم و شما یاور و دستیار ما. از این رو ما در همة کارها با شما مشورت می‌کنیم.

شیخ مفید 4 می‌نویسد: این مرد نمایان وقتی دیدند که علی ‌بن ابیطالب7 سرگرم امور دفن و کفن پیامبر است و بنی‌هاشم هم سوگوار رسول خدایند و در جمع آنها حضور ندارند، فرصت را غنیمت شمردند و به امر خلافت شتافتند و ابوبکر را به خلافت برگزیدند. زیرا تفرقه در بین انصار افتاد. طلقاء (2) ومولفه‌قلوبهم (3) تعلل را در امر خلافت به صلاح نمی‌دیدند تا مبادا بنی‌هاشم فرصت یابند و خلافت در جای خود استوار گردد. بنابراین با ابوبکر چون در انجا بود، بیعت کردند. این مرد نمایان با روشهایی شناخته شده راه را بر خواسته‌های نادرست خود هموار ساختند.

در روایت آمده است که وقتی کار بر ابوبکر پایان یافت، بیعت کنندگان با او بیعت کردند، مردی نزد امیرالمومنین 7 آمد. حضرت بیل در دست، قبر رسول خدا را هموار می‌کرد. مرد گفت: مردم با ابوبکر بیعت کردند و انصار، چون با یکدیگر اختلاف کردند، خوار شدند. طلقاء از ترس آنکه خلافت را شما دریابید، شتابان به این مرد (ابوبکر) پیوستند.


87/3/1::: 12:3 ص
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ رئیس جمهور اگربعضی چیزها نبود به مجلس نشان می دادم www.masahebdarim.parsiblog.com سند تو ال ممنون داغ داغ داغ داغ جالب
+ با عرض سلام ایدیهام هک شده فقط یه ایدی با نام ماصاحب داریم دارم انشاءالله اد کنید و به دوستانتون هم سند تو ال کنین ممنون ازتون ایدیم ma_saheb_darim313