بارالها ! من از هرچه با اراده تو مخالفت دارد و یا از محبّت تو به دور است، به سویت توبه می کنم ؛ از آنچه در دلم می گذرد، نگاه های چشمم وگفته های زبانم . [.امام سجّاد علیه السلام ـ در دعایش ـ]
خبر مایه

سلام دوستان گفتم که شاید ابن این فیلم قتنه رو ندیده باشین که حجمشو خیلی کم کردم 16 مگ که با برنامه quik tim  و real player ‌می شه دید که هیچ جا نمی تونین پیدا کنین البته شرط گذاشتنش اینه که تعدا نظرات البته بدون تکرار از 30 بالاتر بره و سند تو ال بشه در این صورت فیلم امادست که گذاشته بشه ممنون سند تو ال نظر  نظر نظررررررررررررررررر    نظر

 دانلود کلیک کن

 الته 6 مگش رو تونستم اپلود کنم انشائالله بقیشم می زارم
دوستان نمی دونم چرا هر دفعه مشکل پیش می یاد الانم اپلود کرده بودم و گذاشته بودم که این مشکل پیش اومد تا 3 مشکل حل می شه


87/1/30::: 8:3 ص
نظر()
  
  

رساندن مادر به پسر

 

صدام پیرزن را به جرم شیعه بودن از عراق اخراج کرده بود. او هم خود را به قم، حرم اهل‏بیت(1) رسانده و زندگى در این شهر و در جوار حضرت معصومه(س) را تجربه مى‏کرد. چند سالى بود که از پسرش خبرى نداشت. مى‏گفتند فرزندش را صدام به سربازى برده؛ البته اجبارى.

 

دلتنگى و دلواپسى‏هاى مادرانه که روز به روز هم بیشتر مى‏شد، هر شب او را به حرم مى‏کشاند. چشمش که به ضریح مى‏افتاد مى‏گفت: «بى بى‏جان! من پسرم را از تو مى‏خواهم.»

 

***ادامه مطلب کلیک کن ...

87/1/29::: 6:9 ع
نظر()
عکس ،
  
  

با هر که درباره شهدا صحبت می‌کردی، بارها اسم سردار داوود کریمی می‌شنیدی. همه با اینکه خودشان کارکشته بودند، می‌گفتند حاج داوود، اطلاعات ارزشمندی دربارة این شهدا دارد؛ ولی بعضی‌ها که آن بزرگوار را بیشتر و بهتر می‌شناختند، می‌گفتند: حاج داوود بعد از جنگ، بی‌مهری زیاد دیده است و الآن رفته است در لاک خودش، ‌و خیلی بعید است که حاضر به انجام مصاحبه شود.

همان‌ها توصیه می‌کردند که: از اسم شهید «محمد داوودآبادی» می‌توانم به عنوان یک حربه استفاده کنم؛ یک حربه برای راضی کردن سردار کریمی به انجام مصاحبه. می‌گفتند او همیشه برای داوودآبادی حساب ویژه‌ای باز می‌کرده است.
ادامه مطلب...

  
  

هفتم مهرماه 1360 بود. ساعت هفت و پنجاه و نه دقیقه بعد از ظهر. آسمان آرام و زمین در سکوت. ناگاه صدای انفجار مهیبی در هوا بلند شد. حوالی کهریزک بود. هفده مایلی فرودگاه مهرآباد تهران. روستاییان شتابزده به سوی محل حادثه شتافتند. آتش از دور در میان سیاهی زبانه می‌کشید.

نزدیک‌تر، با تنة هواپیمایی رو به رو شدند که چند لحظه بیشتر از سقوطش نگذشته بود. اهالی مات و مبهوت بودند. چیزی نگذشت که امدادگران و مأموران اورژانس، آتش‌نشانی و همه و همه به کمک حادثه‌دیدگان شتافتند. گروه‌های متعدد در سطح وسیعی به جستجو پرداختند. نیمی از تنه هواپیما در میان شعله‌های آتش می‌سوخت، در حالی که نیمی دیگر کاملاً سوخته بود. راستی، سرنشینان آن حادثه چه کسانی بودند؟! کسی نمی‌دانست.
ادامه مطلب...

87/1/29::: 6:0 ع
نظر()
  
  

دروود دوستان عزیزم
وفات حضرت معصومه ، شفیع روز جزا، دخت گرامی حضرت امام موسی کاظم (ع) و خواهر بزرگوار امام غریب علی ابن موسی الرضا (ع) را به صاحت مقدس امام زمان(عج) و به تمامی شیعیان و مسلمانان جهان تسلیت عرض می کنم:
حضرت معصومه (س) دخت گرامی حضرت امام موسی کاظم (ع) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است که مقام علمی بلندی دارند. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز بر عهده گرفت.
اجمالى از زندگى فاطمه معصومه علیها السلام
نام شریف آن بزرگوار، «فاطمه‏» و مشهورترین لقب ایشان «معصومه‏» است. پدر بزرگوارش، امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفرعلیه السلام و مادر مکرمه‏اش، حضرت نجمه خاتون‏علیها السلام است که آن بانو، مادر امام هشتم حضرت على بن موسى الرضاعلیه السلام نیز است . ازاین‏ رو، حضرت معصومه (س) با حضرت رضاعلیهما السلام از یک مادر هستند.


برای خواندن زندگی نامه حضرت معصومه(س) رو ادامه مطلب...

  
  

احمد، نامی است که شجاعت و پایداری را در یاد مردم این سرزمین زنده می‌کند. احمد، کشوری بود که در قلب ملتی جای باز کرد.

1332، فیروزکوه شاهد طلوع فرزندی بود که شعاع نورش در فرداهای دور،‌ آسمان ایران را پرتو افشانی کرد. از همان آغاز از جبین این مولود، همت را می‌شد خواند. چیزی که گذر زمان نمودش را هر چه بیشتر هویدا ساخت.

 

پدرش با اینکه در ژاندارمری مشغول به خدمت بود و چیزی کم نداشت، ظلم و زور دستگاه جبار را تاب نمی‌آورد و به شکل‌های مختلف می‌کوشید حقوق از دست رفتة مردم را ایفا کند. سرانجام نیز که فضا را برای خدمت به مردم مناسب نمی‌دید، استعفا داد و به کشاورزی روی آورد. و به نان رنج و عرق جبین بسنده کرد.
ادامه مطلب...

87/1/28::: 6:0 ع
نظر()
  
  

مظلومانه و عارفانه افتاده بود روی تخت بیمارستان. غرق افکار خود بود و از پنجره اتاقش چشم دوخته بود به انتهای افق... صیاد، آبشناسان، نیاکی... احساس می‌کرد، مرغ روحش دیگر ساکن این قفس نیست، باید می‌رفت.

حالا دیگر گازهای شیمیایی که سال‌ها بود با او زیسته بودند، به تکاپو افتاده بودند سلول به سلول آکنده می شدند و کپسول اکسیژن کنار دستش هم هیچ کاری از دستش برنمی‌آمد. تنفس،‌ تنفس، تنفس... نه این بار متفاوت بود.

می‌شد از پشت چهره یعقوب علیاری که حالا نحیف شده بود و به سختی نفس می‌کشید، لبخند رضایتش را خواند.

?

توی آن زمان‌ها که گناه زیر دست و پا ریخته بود، افسران آمریکایی، ‌جوان برومندی را می‌دیدند که بی‌توجه به هزاران ابزار وسوسه‌انگیزی که فراهم بود، با چه انگیزه و نشاطی دوره‌های چتربازی، پارتیزانی و نیروی مخصوص ویژه را یک یک می‌گذراند و حتی از افسران خودشان هم جلو افتاده است.
ادامه مطلب...

87/1/27::: 6:0 ع
نظر()
  
  
   1   2   3   4   5   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ رئیس جمهور اگربعضی چیزها نبود به مجلس نشان می دادم www.masahebdarim.parsiblog.com سند تو ال ممنون داغ داغ داغ داغ جالب
+ با عرض سلام ایدیهام هک شده فقط یه ایدی با نام ماصاحب داریم دارم انشاءالله اد کنید و به دوستانتون هم سند تو ال کنین ممنون ازتون ایدیم ma_saheb_darim313