خبرگزاری فارس: حسنی مبارک از رهبری حزب حاکم بر مصر کناره گرفت.
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از منابع خبری، حسنی مبارک رییس جمهور مصر سرانجام بر اثر اعتراضات مردم مصر مجبور به کنارهگیری از رهبری حزب حاکم بر این کشور شد.
مردم مصر از چندی پیش با برپایی اعتراضات گسترده در سراسر این کشور، خواهان کنارهگیری مبارک از قدرت هستند.
اخبار تکمیلی متعاقبا منتشر میشود.
لحظاتی پیش نا مبارک استعفا داد!!!تبریک عرض میکنم
مرصوص - دیده بان : حسنی مبارک دقایقی پیش در یک نطق تلویزیونی استعفا کرد . به گزارش دیده بان تلویزیون مصر اعلام کرد که حسنی مبارک از ریاست حزب حاکم این کشور استعفا داد .
خبرهای تکمیلی به زودی اعلام می شود .
رئیس جمهور با انتقاد از عملکرد مجلس شورای اسلامی در استیضاح وزیر راه و ترابری، این اقدام را غیرقانونی دانست.
به گزارش واحد مرکزی خبر ،دکتر محمود احمدی نژاد در حاشیه جشنواره بین المللی خوارزمی در جمع خبرنگاران گفت: قصد داشتم این اقدام را به طور جدی پیگیری کنم ولی به لحاظ تکلیف برنامه پنجم توسعه مبنی بر ادغام وزارتخانه ها تصمیم گرفتیم وزارت راه را با چند وزارتخانه زیربنایی ادغام کنیم.
وی افزود: درباره عملکرد مجلس مطالبی دارم که با مردم در میان خواهم گذاشت.
لهجهی شیرین جنوبی داشت، شصت ساله نشان میداد که بعدتر فهمیدم کمتر است و این چین و چروکها حاصل گذران سخت زندگی
اولش که پیش آمد با شرمی آمیخته به غرور قلم و کاغذش را نشانم داد و گفت برایم می نویسی؟ گوشه ی پیاده رو نشستیم و قرار شد که بنویسم.
ساک دستی کوچکش را گذاشت یک طرف بینمان و یک پایش را دراز کرد، که مصنوعی بودنش کنجکاوم کرد که اشاره کنم به پا و بپرسم: «جنگ؟» و او تنها سری تکان دهد که آری و خیره شد به دوردست و انگار ذهنش رفت سراغ تصاویر گذشته ها، شاید جنگ.
به ساعتم نگاه کردم که یعنی دیرم شده ، چرخید سمت من و گفت « اینطوری شروع کن: با سلام به رهبر و مرادُم ». دوباره ساکت شد، گفت : « جوون یه تیکه زِمین از ارث پدری مونده ها! هم کوچیکه هم پرت! اییَم دُرُس که 20 ساله ازش بیخبرُم و سند نِداره، ولی خدا بزرگه »
من که گیج شده بودم هاج و واج نگاهش میکردم، ادامه داد که: «خو ایی اصلا رسم معرفت نی ، بعد ایی همه سال بیام و واسه آقا نامه بنویسم و اول بسم الله وام بخوام، که چی؟ که پسرُم میخواد دوماد بشه. به خدا روم نمیشه»
آمدم جوابی بدهم و کلمهی بنیاد از دهانم بیرون نیامده بود که گفت: « جوون ما همی جوریشم کارم سی خدا نبوده، کارت بگیرم، بذارم جیبُم، دیگه هیچ».
بعد برایم گفت که از اول دلش نمیخواسته به هوای درخواست بیاید و اینقدر اطرافیان گفته اند و گفتهاند تا راضی شده، ولی حالا اینجا، به قول خودش نزدیک بیت رهبری اصلا دلش رضا نمی داد که برای آقا اینطوری کاغذ بنویسد.
دست آخر از من پرسید که چه نوشتهام : خندیدم و گفتم: «فقط سلام دارد و رهبر و مراد». چیزی گفت و ماتم کرد و رفت. گفت این را هم بنویسم که : « هنوز یه پام سالمه، وایسادُم، پشت سر آقا وایسادُم».