باستانگرایی پدیدهای که می خواهندجایگزین اسلامگرایی شود
بررسیهای صورتگرفته نشان میدهد که جامعه ایرانی که مکتب تشیع و عشق به اهل بیت تمام وجود آنها را فرا گرفته، نه میتوان با ارائه مذاهب تحریف شده مسیحیت و یهودیت فریب داد و نه با نسخههای بدلی و دستساز استکبار از اسلام مثل بهائیت، وهابیت و طالبان. تاریخ صدها ساله ایران نیز بر این حقیقت گواهی میدهد، ولی مطالعات و بررسیهای بهعملآمده حاکی از آن است، تنها چیزی که تا حدودی میتواند گرایش دینی مردم را تحت تأثیر قرار دهد ناسیونالیسم و ملیگرایی ایرانی است. از آن جایی که هر ایرانی وطن خودش – ایران – را دوست دارد و به آن عشق میورزد، تمرکز روی ناسیونالیسم ایرانی و برانگیختن این حس تا حدودی میتواند در کمرنگکردن ارزشهای دینی مؤثر باشد. بدینصورت که ابتدا با طرح این پروژه بدلی، مردم را از ارزشهای اسلامی جدا میکنند و سپس با طرح مسائل قومیتی و حساسکردن ملیگرایی قومیتی آتش جنگهای داخلی ترک و فارس و کرد و لر و بلوچ بر میافروزند و با دست صاحبان اصلی انقلاب، ملت مسلمان ایران، انقلاب را نابود میکنند، کاری که در برخی نهضتها از جمله نهضت ملیشدن صنعت نفت صورت گرفت. در نهضت ملیشدن صنعت نفت، چنان فضای ناسیونالیستی و ملیگرایی پر رونق شده بود که مرحوم آیتا… کاشانی هم نتوانست آن را مهار کند و در نتیجه نابودی نهضت بهدست مدعیان ناسیونالیسم ایرانی رقم خورد که در رأس آنها دکتر محمد مصدق بود.
ادامه مطلب...
پروژه ناکام وقف دانشگاه آزاد
1-
پس از آن که شورای انقلاب فرهنگی براساس مصوبه قانونی، دانشگاه آزاد را مثل سایر دانشگاهها زیر مجموعه این شورا قرار داد و مقرر کرد ریاست دانشگاه آزاد نیز از سوی این شورا تعیین شود، آقای هاشمی رفسنجانی برای فرار از اجرای این مصوبه، موضوع وقف دانشگاه آزاد را مطرح ساخت و از آن دفاع کرد. معالاسف این موضوع تحت عنوان طرحی از سوی برخی نمایندگان مجلس به هیأت رئیسه داده شد و با آن که خلاف شرع و نظر مقام معظم رهبری بود با حمایت رئیس مجلس در صحن علنی مجلس مطرح و تصویب گردید! ظاهرا بنابراین بوده است که در تعارض مجلس و شورای نگهبان این طرح به مجمع تشخیص برود و در آنجا تأیید شود. طبیعتا بر اساس مصوبه وقف، دانشگاه زیر نظر متولیتاثیر شگرف فتوای مقام معظم رهبری در جهان اسلام
یکی از پروژه های مهمی که پیش و پس از انقلاب اسلامی برای اختلاف افکنی در میان مسلمانان، از سوی استکبار دنبال می شده است ایجاد و تشدید اختلافات شیعه و سنی است. دشمن برای پیشبرد اهداف خودش سخت به این اختلاف نیازمند است؛ زیرا در این جنگ مذهبی تنها استکبار است که سود می برد. ولی برغم وجود زمینه های این اختلاف در ایران، پاکستان، افغانستان، لبنان، عراق، فلسطین و... در طول 31 سال رهبری حضرت امام ره و مقام معظم رهبری دشمن در این زمینه نتوانسته است کوچکترین موفقیتی کسب کند. لیکن از آن جایی که دشمن اهمیت آن را بخوبی می داند هیچ گاه از این پروژه دست برنداشته، دایما اوضاع را رصد کرده به دنبال فرصت مناسب می گردد.
بیایانات حضرت علامه حسن حسن زاده آملی در مورد رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای : این رهبر عظیم الشأنتان را دوست بدارید، عالمی ، رهبری، مؤمنی ، موحدی ، سیُاسی ، دینداری ، رهبری ، انسانی ربانی ، پاک ، منزه ، کسی که دنیا شکارش نکرده ، قدر این نعمت عظمی را که خدا به شما عطا فرمود [ بدانید] قدر رهبر ، رهبری ، ولیی ، وفیی ، ولایی [بدانید ] مبادا این نعمت ولایت را از شما بگیرند خدایا به حق پیغمبر و ال پیغمبر سایه این رهبر عظیم اسلامی حضرت آیت الله معظم خامنه ای عزیز را مستدام بدار الهی آمین الهی آمین الهی آمین بعدد کلماتت آمین. سخنرانی علامه حسن زاده آملی در کنگره بزرگداشت علمی حضرت علامه حسن زاده آملی آذر ماه سال 1376 |
?FPRIVATE "TYPE=PICT;ALT="
مرتضی روحانی در جدیدترین مطلب وبلاگ "تاملات و تحملات" درباره یکی از حواشی خواندنی سفر مقام معظم رهبری به قم، نوشت: بعد از نماز مغرب بود. آقا داشتند با چند نفر از علما دیدن می کردند. بحث خیلی جدی بود. ناگهان یکی از محافظ ها با دو دختر بچه آمد داخل. بچه ها بدجوری گریه می کردند. آب دماغ شان آویزان بود. هق هق می کردند. محافظ گفت: آقا ببخشید. اینها اینقدر گریه کردند که دیگر کسی حریفشان نشد. آمدند شما را ببینند. آقا نگاه تفقد آمیزی کردند و دست روی سر دختر کوچکتر کشیدند. احوال پرسی کردند اسم شان را پرسیدند. بچه ها خود را روی دست آقا انداختند ، عقده دل شان را خالی کردند.
دو دختر که کنار رفتند یک پسر بچه شش ساله پشت شان بود. یک پسر بچه با شلوار کردی و یک زیرپوش آبی رنگ کهنه و چفیه ای به دور گردن.
آقا پرسیدند : شما هم برادر این هایی؟
پسر سر را به آسمان پرتاب کرد و نزدیک آقا شد. شروع کرد در گوش آقا صحبت کردن. آقا به دقت گوش می داد. اخم ها را توی هم کشیدند و سر بلند کردند. پرسیدند: آقای نجات کجا هستند؟
همه تعجب کرده بودند. مگر این پسرک چه در گوش رهبر گفته بود که آقا رئیس کل سپاه ولی امر را صدا کرده؟! آقای نجات آمد. آقا گفتند: ببینید این آقا پسر چه می گویند، پی گیری کنید و به من خبر دهید.
نجات دست بچه را گرفت و به گوشه حسینیه رفت. پسرک یک دقیقه ای هم با نجات صحبت کرد. ناگهان نجات هم بلند شد. از قیافه اش معلوم بود که او هم گیج شده.فرید جلو رفت. گفت چی شده؟چی میگه؟
نجات گفت: میگه پدرم معتاد بوده. یک سال پیش همه چیزمان را برداشته و رفته. ما چند وقتی توی همان خانه که بودیم زندگی کردیم. اما بعد چند مدت صاحبخانه بیرون مان کرد. توی میدان هفتاد و دو تن چادر زده بودیم که دو ماه پیش شهرداری از آنجا هم بیرونمان کرد. این چند وقت را شبها در حرم می خوابیدیم اما از وقتی که آقا آمده و حرم را حسابی می گردند شبها ما را از آنجا بیرون می کنند. الان چند شب است که ما توی خیابون می خوابیم.
نجات به پسرک گفت: مادرت کجاست؟گفت: بیرون. الان میرم میارمش.
فرید دنبالش دوید. رفت تا جلوی در. از هر گیتی که رد می شد محافظین و مسئولین حراست می گفتند تو دیگه کجا بودی؟! پسرک بی توجه به سوالشان می دوید و ناگهان در جمعیت انبوه جلوی در گم شد. فرید به مسئولین حراست گفت: اگر این پسرک برگشت جلویش را نگیرید . قراره با مادرش برگرده.
توی همین گیر و دار بود که یک ربعی گذشت. ناگهان پسرک دست در دست یک کودک کوچکتر آمد. اولین گیت جلویش را گرفت. پاسدار گفت: آقا کوچولو کجا میری؟! پسرک در حالیکه چشمش برق می زد گفت: آقای خامنه ای با ما کار داره. فرید دوید جلو. گفت ولش کنید.بچه ها رفتند و ناگهان فرید با زنی که در میان جمعیت خود را به زور جلو می کشید روبرو شد.زن عصبانی بود. گفت: آقا این تخم سگ ما کجا رفت؟ آمده به من می گه بیا بریم من با آقای خامنه ای حرف زدم قراره خونه بهمان بدهند. بیا بریم. دست داداشش را گرفته و بدو بدو کشونده تا اینجا.
فرید متحیّر شده بود. گفت : بله خانم حرف زده.
زن گفت: چی ؟ حرف زده؟ با کی؟
فرید گفت: با آقای خامنه ای
زن داشت از حال می رفت. دیگر تخم سگ اش را فحش نمی داد. گریه می کرد و قصه بدبختی اش را تعریف می کرد. قصه از شوهری که معتاد بوده و رفته و ....
منبع: وبلاگ "تاملات و تحملات"
هنوز هم جنگ در راس امور است
هفته دفاع مقدس بهانه خوبی است برای پرداختن به علل وقوع جنگ و دلایل پیروزی ایران اسلامی، تا نسل جوان ما از تاریخ درس عبرت و عزت بیاموزد. جنگی نظامی از سوی دولت بعثی عراق آن هم به صورت تهاجم همه جانبه از زمین و هوا و دریا و با پشتیبانی مالی، لجستیکی، تسلیحاتی،انسانی که اکثریت قریب به اتفاق دولتهای غربی و شرقی به ویژه دو ابر قدرت بزرگ جهان، آمریکا و شوروی با هدف سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در پشت صحنه آن قرار داشتند. در این جنگ از 33 کشور جهان نیروی نظامی به عراق گسیل شد و تقریبا از همه این کشورها نیز اسیر گرفته بودیم. موشکهای دوربردی که شهرها و استانهای ما را هدف قرار میداد به همراه میگهای تیز پرواز 27 و 29 و تانکهای پیشرفته
T72 که از کشور شوروی به صدام هدیه میشد و هواپیماهای میراژ و سوپر اتاندار از مهد به اصطلاح دموکراسی یعنی فرانسه و آواکسهای اطلاعاتی از آمریکا و سلاحهای شیمیایی از آلمان و انگلیس و دلارهای نفتی از کشورهای عربی منطقه به ویژه عربستان سعودی و کویت دولت عراق را پشتیبانی میکرد. در این شرایط که جهان کفر و نفاق با همه امکانات و توان رزمی اش به جنگ با جمهوری اسلامی برخاسته بود امام استراتژی مهمی در برابر این جنگ طلبان جهان اتخاذ کرد ؛ ایشان دفاع از کیان اسلام و انقلاب و مرزهای کشور اسلامی را واجب دانست و فرمود: امروز جنگ در راس امور است. ایران اسلامی پس از اتخاذ این استراتژی تمام امکانات خود را در مقابله با دشمن زبون بسیج کرد؛ در آن شرایط حتی حوزه و دانشگاه نیز به جنگ فکر میکردند و دانشجویان وطلاب زیادی در میدان نبرد به شهادت رسیدند. در اثر آن استراتژی حکیمانه، تمام خاک اشغال شده به دامان ایران اسلامی بازگشت و حتی برای تعقیب و تنبیه دشمن به خاک دشمن وارد شدیم و بخش هایی از آن به تصرف رزمندگان اسلام در آمد.