بیایانات حضرت علامه حسن حسن زاده آملی در مورد رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای : این رهبر عظیم الشأنتان را دوست بدارید، عالمی ، رهبری، مؤمنی ، موحدی ، سیُاسی ، دینداری ، رهبری ، انسانی ربانی ، پاک ، منزه ، کسی که دنیا شکارش نکرده ، قدر این نعمت عظمی را که خدا به شما عطا فرمود [ بدانید] قدر رهبر ، رهبری ، ولیی ، وفیی ، ولایی [بدانید ] مبادا این نعمت ولایت را از شما بگیرند خدایا به حق پیغمبر و ال پیغمبر سایه این رهبر عظیم اسلامی حضرت آیت الله معظم خامنه ای عزیز را مستدام بدار الهی آمین الهی آمین الهی آمین بعدد کلماتت آمین. سخنرانی علامه حسن زاده آملی در کنگره بزرگداشت علمی حضرت علامه حسن زاده آملی آذر ماه سال 1376 |
?FPRIVATE "TYPE=PICT;ALT="
مرتضی روحانی در جدیدترین مطلب وبلاگ "تاملات و تحملات" درباره یکی از حواشی خواندنی سفر مقام معظم رهبری به قم، نوشت: بعد از نماز مغرب بود. آقا داشتند با چند نفر از علما دیدن می کردند. بحث خیلی جدی بود. ناگهان یکی از محافظ ها با دو دختر بچه آمد داخل. بچه ها بدجوری گریه می کردند. آب دماغ شان آویزان بود. هق هق می کردند. محافظ گفت: آقا ببخشید. اینها اینقدر گریه کردند که دیگر کسی حریفشان نشد. آمدند شما را ببینند. آقا نگاه تفقد آمیزی کردند و دست روی سر دختر کوچکتر کشیدند. احوال پرسی کردند اسم شان را پرسیدند. بچه ها خود را روی دست آقا انداختند ، عقده دل شان را خالی کردند.
دو دختر که کنار رفتند یک پسر بچه شش ساله پشت شان بود. یک پسر بچه با شلوار کردی و یک زیرپوش آبی رنگ کهنه و چفیه ای به دور گردن.
آقا پرسیدند : شما هم برادر این هایی؟
پسر سر را به آسمان پرتاب کرد و نزدیک آقا شد. شروع کرد در گوش آقا صحبت کردن. آقا به دقت گوش می داد. اخم ها را توی هم کشیدند و سر بلند کردند. پرسیدند: آقای نجات کجا هستند؟
همه تعجب کرده بودند. مگر این پسرک چه در گوش رهبر گفته بود که آقا رئیس کل سپاه ولی امر را صدا کرده؟! آقای نجات آمد. آقا گفتند: ببینید این آقا پسر چه می گویند، پی گیری کنید و به من خبر دهید.
نجات دست بچه را گرفت و به گوشه حسینیه رفت. پسرک یک دقیقه ای هم با نجات صحبت کرد. ناگهان نجات هم بلند شد. از قیافه اش معلوم بود که او هم گیج شده.فرید جلو رفت. گفت چی شده؟چی میگه؟
نجات گفت: میگه پدرم معتاد بوده. یک سال پیش همه چیزمان را برداشته و رفته. ما چند وقتی توی همان خانه که بودیم زندگی کردیم. اما بعد چند مدت صاحبخانه بیرون مان کرد. توی میدان هفتاد و دو تن چادر زده بودیم که دو ماه پیش شهرداری از آنجا هم بیرونمان کرد. این چند وقت را شبها در حرم می خوابیدیم اما از وقتی که آقا آمده و حرم را حسابی می گردند شبها ما را از آنجا بیرون می کنند. الان چند شب است که ما توی خیابون می خوابیم.
نجات به پسرک گفت: مادرت کجاست؟گفت: بیرون. الان میرم میارمش.
فرید دنبالش دوید. رفت تا جلوی در. از هر گیتی که رد می شد محافظین و مسئولین حراست می گفتند تو دیگه کجا بودی؟! پسرک بی توجه به سوالشان می دوید و ناگهان در جمعیت انبوه جلوی در گم شد. فرید به مسئولین حراست گفت: اگر این پسرک برگشت جلویش را نگیرید . قراره با مادرش برگرده.
توی همین گیر و دار بود که یک ربعی گذشت. ناگهان پسرک دست در دست یک کودک کوچکتر آمد. اولین گیت جلویش را گرفت. پاسدار گفت: آقا کوچولو کجا میری؟! پسرک در حالیکه چشمش برق می زد گفت: آقای خامنه ای با ما کار داره. فرید دوید جلو. گفت ولش کنید.بچه ها رفتند و ناگهان فرید با زنی که در میان جمعیت خود را به زور جلو می کشید روبرو شد.زن عصبانی بود. گفت: آقا این تخم سگ ما کجا رفت؟ آمده به من می گه بیا بریم من با آقای خامنه ای حرف زدم قراره خونه بهمان بدهند. بیا بریم. دست داداشش را گرفته و بدو بدو کشونده تا اینجا.
فرید متحیّر شده بود. گفت : بله خانم حرف زده.
زن گفت: چی ؟ حرف زده؟ با کی؟
فرید گفت: با آقای خامنه ای
زن داشت از حال می رفت. دیگر تخم سگ اش را فحش نمی داد. گریه می کرد و قصه بدبختی اش را تعریف می کرد. قصه از شوهری که معتاد بوده و رفته و ....
منبع: وبلاگ "تاملات و تحملات"
چند سال پیش که آیت الله خامنهای یک هفتهای تشریف آوردند قم، جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند در خیابانها. آیت الله بهجت هم آمدند جزء جمعیت استقبال کنندگان . آیت الله بهجت فرمودند: " اگر مردم می دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست ".
حجت الاسلام فقیهی اصفهانی از اساتید حوزه علمیه قم نقل می کند:
یکی از رفقا ما به نام آقای رجالی، که خیلی رفت و آمد داشت از قدیم با حضرت آیت الله بهجت و درس ایشان را خیلی شرکت میکرد و خیلی آدم با صفا و سالم و خوبی است، ایشان چند مورد از ایشان را برای ما نقل می کرد.
یکی اینکه میگفت، به این راحتی هر کسی را راه نمی دادند برای ملاقات، آن هم برای ملاقات های طولانی و این حرفها. ولی آیت الله خامنهای مرتب خدمت آیت الله بهجت می رسیدند و این ها یک رابطه صمیمی داشتند. زیاد و به طور مخفیانه آقا می آمدند قم و می رفتند خدمت آیت الله بهجت.
یکی از زمان هایی که ایشان می گفت زمان ملاقات این دو بزرگوار بوده است، سحر بود دو ساعت مانده به اذان صبح. ایشان می گفت که آیت الله خامنهای گاهی سحر میآمدند. در آن موقعیت حساس می آمدند خدمت آیت الله بهجت و می رفتند . خوب این نشانه علاقه شدید آیت الله بهجت به مقام معظم رهبری است که در این موقع شب و سحر آقا را می خواستند و با هم بودند و صحبت می کردند .
بعد باز ایشان می گفتند چند سال پیش که آیت الله خامنه ای یک هفته ای تشریف آوردند قم ، جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند در خیابان ها .
آیت الله بهجت هم آمدند جزء جمعیت استقبال کنندگان . حالا یک مرجعی در سن حدود نود سال ! ایشان هم آمدند در جمع استقبال کنندگان آیت الله خامنه ای . ایشان می گفت که یک شخصی به ایشان گفت که حاج آقا شما با این سن و سال آمدید وسط این جمعیت استقبال کنندگان ؟
آیت الله بهجت فرمودند : ” اگر مردم می دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست “.
این تعبیر خیلی زیباست که اگر مردم می دانستند استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس تو خانه نمی نشست .
حاج آقا صدیقی هم که خوب تو مراسم آیت الله بهجت نقل کردند که چقدر آقا برای سلامتی آیت الله خامنه ای نذر می کردند و گوسفند نذر می کردند و کارهایی انجام می دادند . خوب این باز نشانه شدت علاقه بود به آقا بعد چیزی که نقل کردند این که شش ماه قبل از فوت آیت الله بهجت ایشان فرموده بودند که : ” آقا را بگویید بیاینداینجاباایشان کاردارم
منبع http://www.cloob.com/club/article/show/clubname/Cyber_Jihad_Front/articleid/1562709/redirectkey/31e7e91f3fb598ec24c7acb18089f3e540467545
مسؤولان امر چه زمانی از خواب بیدار می شوند
"
ما با یک تهاجم و جنگ حقیقى و سازمان یافته مواجه هستیم که از راههاى مختلف و بسیار هنرمندانه به اجرا گذاشته شده است و کسانى که نسبت به مسائل فرهنگى حساسیت داشته باشند، متوجه مسأله تهاجم فرهنگى خواهند شد و نشانههاى بارز و بىشمارى را در این زمینه مشاهده خواهند کرد، بنابراین کار فرهنگى در ایران اسلامى مسألهاى است که نمیتوان لحظهاى از آن غفلت کرد." اگر به این جملات خوب دقت کنید صاحب آن را خوب میشناسید. بله اشتباه نمیکنید این جملات مربوط به حضرت آیت ا... خامنهای است که قریب به 14 سال پیش خطاب به مسؤولان امر بیان شده است و البته پیش از آن نیز در سال 69 یعنی از همان سالهای اولیه دوران رهبریشان به همه مردم به ویژه مسؤولان این خطر مهم را هشدار داده بودند و صد افسوس که تاکنون هیچ دولتی از دولتها نتوانسته یا نخواستهاند به این هشدار مهم توجه کنند! به راستی چرا تاکنون به این دغدغه مهم رهبری توجه نشده و نمیشود؟به نظر میرسد کم توجهی و سهلانگاری برخی مسؤولان گذشته و کنونی به این مسأله مهم را نمیتوان به صورت یکسان تحلیل کرد؛ برخی دولت مردان گذشته به طور مبنایی این هشدار را قبول نداشته و ندارند و برخی از سر بی اطلاعی و عدم درک درست شرایط و اوضاع فرهنگی کشور بیتفاوت ماندند و برخی نیز به رغم این که به هر دو توجه دارند ولی دغدغه پرداختن به این مهم را ندارند. دسته اول کسانیاند که از اساس به جامعیت اسلام و جهانی بودن آن اعتقادی ندارند؛ آنها معتقدند که احکام اسلام محدود به زمان خاص و منطقه خاصی است بهعنوان نمونه آقای خاتمی در جمع زنان حزب مشارکت ابراز داشته بود که قرآن مربوط به اعراب جاهلی است اگر بخواهیم در این زمان هم اجرا کنیم باید فرهنگ قبیلهای اعراب را نیز به همراه آن بیاوریم! طبیعی است از اینگونه افراد که اعتقادی به امروزی بودن قرآن ندارند چگونه میتوان انتظار داشت که فرهنگ اسلام را اجرایی کنند. این گونه افراد، لیبرالیزم را تنها مکتب رایج و معتبر دنیا میدانند و برای اجرایی کردن آن تمام همت خود را به کار میگیرند. حمایت همه جانبه از شبستری و کدیور و روشنفکران وابسته از آخوندف تا حجاریان و سروش از همین اعتقاد ناشی میشود.
ادامه مطلب...
هاشمی باز هم مثل گذشته!
تردید نکنید که هاشمی رفسنجانی یک سیاستمدارفرصت شناس است و امواج سیاسی را به خوبی میشناسد. ُُاو میداند در هر زمانی چه موضعی باید درپیش گیرد.این را بارها تجربه کرده ایم؛ وقتی رای دوم خردادیها را میخواهد هاشمی 2005 میشود، هنگامی که رای مذهبیها را در انتخابات خبرگان میخواهد ولایی تر از همه صحبت میکند. همواره دو ماه پیش از اجلاس خبرگان به اندازهای ولایی میشود که گویا در کشور ولایی تر از او وجود ندارد؛ زیرا میخواهد برای بقای ریاست بر خبرگان از آرای آنها بهره مند باشد. اما درست از فردای پایان اجلاس ادبیات او تغییر میکند. سال گذشته نیز پس از اجلاس به همین نکته اشاره کردیم. امسال هم وضع بر همین منوال بود؛ اگر سخنان هاشمی رفسنجانی از دو ماه پیش تا کنون را رصد کنید بیش تر به این حقیقت پی خواهید برد.
در ماه رمضان بارها در سیمای جمهوری اسلامی در حالی نشان داده میشد که در کنار تابلوی شبی با قرآن، از قرآن و مفاهیم بلند آن سخن میگفت و از دین و ارزشها و روحانیت و مرجعیت دفاع میکرد. در اجلاس اخیر خبرگان از هوشمندی ملت ایران که به موقع حماسه خلق میکنند و 9 دی و 22 بهمن را آفریدند سخن گفت و... ولی در فردای آن روز درحرم امام همه چیز فراموش شد و بدون توجه به توصیههای حضرت امام که فیلم ومتن آن موجود است و بی توجه به سفارشهای ولی فقیه زمان، از خواب نما شدن سخن به میان آورد که امام در حال خواب به او رهنمود داده و گفته اند که در این اواخر من به شما بیش تر کمک میکنم ! گویا قرار است او از این به بعد از طریق خواب با امام ارتباط بر قرار سازد و این گونه القا کند که هر کاری انجام میدهد امام(ره) در خواب به وی گفته است. این شگرد ممکن است به نحوی در راستای فرار از وظیفه سنگین تبعیت از دستورات ولی فقیه زمان است.
به دنبال این ماجرا، خانوادههای زندانیهای فتنه 88 را که آنها را زندانیهای سیاسی میخوانند! به حضور میپذیرد و قول میدهد که از مقام معظم رهبری بخواهد آنها را آزاد کنند. و پس از آن برای افتتاح دانشگاه آزاد به بابل میرود و مجددا با طرح این که هیچ کس نمیتواند جلوی وقف دانشگاه آزاد را بگیرد از یک سو به قدرت نمایی میپردازد و از سوی دیگر با طرح این مساله فرعی میخواهد اذهان مردم را از پیروزی بزرگ ایران در سفر رییس جمهور، به مساله وقف دانشگاه آزاد منعطف کند. به خوانندگان محترم توصیه میکنم که تا بهمن سال جاری مواضع ایشان را رصد کنند زیرا در این مدت چرخ بر این پاشنه خواهد چرخید ولی از بهمن تا اسفند که قرار است اجلاس خبرگان تشکیل شود و انتخابات هیات رییسه صورت گیرد، گفتمان هاشمی رنگ و لعاب مذهبی و ولایی تر از گذشته پیدا خواهد کرد. شایسته است نمایندگان محترم خبرگان عملکرد هاشمی را در یک فرآیند 6 ماهه ملاحظه کنند نه در یک فرآیند یک ماهه منتهی به اجلاس خبرگان.
هنوز هم جنگ در راس امور است
هفته دفاع مقدس بهانه خوبی است برای پرداختن به علل وقوع جنگ و دلایل پیروزی ایران اسلامی، تا نسل جوان ما از تاریخ درس عبرت و عزت بیاموزد. جنگی نظامی از سوی دولت بعثی عراق آن هم به صورت تهاجم همه جانبه از زمین و هوا و دریا و با پشتیبانی مالی، لجستیکی، تسلیحاتی،انسانی که اکثریت قریب به اتفاق دولتهای غربی و شرقی به ویژه دو ابر قدرت بزرگ جهان، آمریکا و شوروی با هدف سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی در پشت صحنه آن قرار داشتند. در این جنگ از 33 کشور جهان نیروی نظامی به عراق گسیل شد و تقریبا از همه این کشورها نیز اسیر گرفته بودیم. موشکهای دوربردی که شهرها و استانهای ما را هدف قرار میداد به همراه میگهای تیز پرواز 27 و 29 و تانکهای پیشرفته
T72 که از کشور شوروی به صدام هدیه میشد و هواپیماهای میراژ و سوپر اتاندار از مهد به اصطلاح دموکراسی یعنی فرانسه و آواکسهای اطلاعاتی از آمریکا و سلاحهای شیمیایی از آلمان و انگلیس و دلارهای نفتی از کشورهای عربی منطقه به ویژه عربستان سعودی و کویت دولت عراق را پشتیبانی میکرد. در این شرایط که جهان کفر و نفاق با همه امکانات و توان رزمی اش به جنگ با جمهوری اسلامی برخاسته بود امام استراتژی مهمی در برابر این جنگ طلبان جهان اتخاذ کرد ؛ ایشان دفاع از کیان اسلام و انقلاب و مرزهای کشور اسلامی را واجب دانست و فرمود: امروز جنگ در راس امور است. ایران اسلامی پس از اتخاذ این استراتژی تمام امکانات خود را در مقابله با دشمن زبون بسیج کرد؛ در آن شرایط حتی حوزه و دانشگاه نیز به جنگ فکر میکردند و دانشجویان وطلاب زیادی در میدان نبرد به شهادت رسیدند. در اثر آن استراتژی حکیمانه، تمام خاک اشغال شده به دامان ایران اسلامی بازگشت و حتی برای تعقیب و تنبیه دشمن به خاک دشمن وارد شدیم و بخش هایی از آن به تصرف رزمندگان اسلام در آمد.آقای هاشمی رفسنجانی !
چه جریانی خودسر و قانون گریز است
«رهبری آمده است.آیا آقای هاشمی به این مطالب معتقد است یا این که اجلاس خبرگان اقتضای ایراد این گونه مطالب را دارد قضاوت با شما و افکار عمومی است. آقای هاشمی از فصاحت و بلاغت برخوردار است و در هر جلسهای بر اساس مقتضای همان جلسه سخن میگوید. او در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 84 که فکر میکرد تفکر مدعیان اصلاحات برنده میشود، خودش را هاشمی 2005 معرفی کرد و مشروعیت ولایت فقیه را به رای مردم میدانست و از این تاسف میخورد که هنوز کسانی هستند که مشروعیت آن را به خداوند میدانند ولی در آستانه انتخابات خبرگان که به رای متدینان نیاز داشت و میخواست نامش در سر لیست جامعتین قرار بگیرد مجددا ولایت فقیه را امری آسمانی و الهی اعلام کرد. در آستانه انتخابات 84 با صدور بیانیه 8 مادهای از دموکراسی اقتصادی دفاع میکرد و آن را زمینه ساز تحقق دموکراسی سیاسی میدانست. وی در فیلم انتخاباتی اش که کمال تبریزی _ سازنده فیلم مارمولک _ آن را ساخت، رسما خودش را هاشمی 2005 معرفی کرد تا نشان دهد که نسبت به گذشته تفاوت کرده است! او در این فیلم از آزادی مد لباس و رنگ لباس بر اساس خواست خانمها و خانواده آنها سخن گفت. هاشمی در همان فیلم در برابر انتقاد یک دختر هنر پیشه که بی شرمانه نظام اسلامی را به دروغ و فریب و نیرنگ متهم میساخت و خواهان آزادی کامل و حذف همه نوع کنترل اعم از دانشگاه و خانه میشد، اشک ریخت و در پایان برای آن راه حلی ارائه کرد که دل هر علاقمند به اسلام و انقلاب را به درد میآورد. او گفت فکر میکنم راه حل این است که شما جوانان که جمع کثیری هستید اگر متحد شوید میتوانید تاثیر گزار باشید. این سخن مورد پسند افراد حاضر در صحنه فیلم از جمله آن خانم قرار گرفت و با کفهای ممتد از این حرف استقبال کردند! آری دست زدن آن خانم هنرپیشه توانست صدای خنده هاشمی را در آورد و او از این بابت خدا را شکر کرد!! آقای هاشمی در نهایت از انتخابات نتیجهای نگرفت ولی تعجب آن جا بود که تقصیر را به گردن دیگران انداخت و این گونه وانمود کرد که گویا در انتخابات تقلب شده است! از این رو با نادیده گرفتن قانون و صدور بیانیهای مبنی براین که شکایتم را به خدا میبرم، این گونه القا کرد....