.....................ادامه مطلب می دانی که اگر غنچه گل در پوشش کاسبرگها قرار نمی گرفت ، هیچ وقت شکوفا نمی شد و به گل نمی نشست.
قبول داری که اگر میوه ها از پوست و حجاب در می آمدند، چقدر زود به فساد و نابودی کشیده می شدند وهم می پذیری که اگر مروارید شفاف و پر قیمت در درون صدف نبود، حوادث گوناگون زیر دریا چقدر زود شفافیت آن را می دزدیدند و از قیمت و ارزش می انداختند.
اگر حرفهایم را فهمیده باشی و از مثالهایم دلگیر نشده باشی مقصود و منظور مرا هم خوب درک کرده ای . چون من میخواهم گل وجودت شکوفا شود و قبل از شکوفایی ، بدست رهگذران هوسباز پژمرده نگردد.می خواهم جسم لطیف و آسیب پذیرت چون مروارید درون صدف باشد تا بدنبالت آیند و سراغت را بگیرند نه اینکه خودت قبل از طلب بیرون آیی و از ارزش بیفتی.
باور داری که اجتماع از گرگهای هوسباز و مارهای خوش خط و خال خالی نیست .و تو اگر به کانون خانواده ای پا گذاشته ای ، می خواهم چون قلب سالم و با نشاط در کانون خانواده ات در طپش باشی وتمام اعضای خانواده را از شور و نشاط خود لبریز کنی.
تو این خواهش های صادقانه را با فطرتت سازگار می بینی و از من می پذیری!؟ پس باز برایت می گویم .
شنیدم که از رشد و توسعه تمدن غرب بوسیله زنان بی حجاب می گفتی، زنانی که همراه و همدوش مردان، شخصیتی قبول برای خود فراهم کرده اند و روز به روز بیشتر مطرح می شوند!
این برداشت تو قصه غم انگیزی از مظلومیت زن دارد که من نه از زبان خود بلکه از زبان ویل دورنت ، دانشمند و فیسوف بزرگ غرب برایت تعریف می کنم . او در پشت این ظاهر و سراب فریبنده ، حقیقتی تلخ را بیان می کند :
ادامه مطلب...
جوابی به سوالات خواهرم( نامه )
سلام
(( حجاب، شکوفه عفاف و امانت خداست))
خواهرم
می پرسی چرا حجاب؟
تو همه اینها را می گویی و من حرفهایت را می شنوم اما چون رایحه پاکی و صمیمت را از کلامت استشمام می کنم ، جوابت را ، جواب تمام سوالهایت را می دهم اگر صبر داشته باشی و همراهم بیایی.
خواهر مسلمانم ، می دانی قبل از هر چیز می خواهم تو را به خاطرات دوران کودکیت بسپارم تویی که در خانواده ای مسلمان بدنیا آمدی و در بین مردمی مسلمان بزرگ شدی پوشش اسلامی را دیدی اما در گزینش آن به شک و تردید افتادی.
من می خواهم داستان تو را از زمان کودکیت شروع کنم.
یادت هست آنوقت ها که کوچک بودی و زشتی را هنوز نمی فهمیدی تازه طبیعت اطراف را شناخته بودی و پرندگان و پروانه ها را .
عروسکت را در آغوش می گرفتی و در عالم بچگی برایش مادری می کردی .
پاهای کوچکت خوابگاه عروسکت بود و گوشهایش محل ترنم لالایی ات .
ادامه مطلب...
سلام اینم قسمت سوم و قسمت پایانی، پی نوشت هر سه قسمت در ادامه مطلب هست امیدوارم که بهره کافی را برده باشین با منابع سنی هم نوشته شده این نشریه
مرا مجبور کردند و گفتند اگر بیعت کنی دست از تو بر میداریم وگر نه تو را می کشیم پس هنگامی که کسی را نیافتم با آنها بیعت کردم ? اما بیعت کردن من کار باطل آنها را حق جلوه نمی دهد و اینطور نیست که آنها حق میگویند . یا ابن قیس ! به آن کسی که دانه را شکافت و مردم را آفرید اگر در روز بیعت با ابوبکر چهل نفر همراه من بودند مثل آن چهار نفر ? دست نگه نمی داشتم و با آنان مقابله می کردم ? اما نفر پنجم را نیافتم . فردی پرسید : یا امیرالمومنین آن چهار نفر چه کسانی هستند ؟ حضرت فرمودند : « سلمان ? ابوذر ? مقداد و زبیر بن صفیّه قبل از آنکه بیعت مرا بشکند . وقتی که مردم با ابوبکر بیعت کردند چهل نفر از مهاجرین و انصار نزد من آمدند و با من بیعت کردند . من به آنان امر کردم که صبح روز بعد سرشان را بتراشند و با سلاح نزد من بیایند ? ولی فقط چهار نفر صبح آن روز نزد من آمدند و آن چهار نفر سلمان و ابوذر و مقداد و زبیر بودند. یا پسر قیس ! به خدا قسم اگر آن چهل نفر که با من بیعت کردند بر عهد خود وفا می کردند و صبح به خانه من می آمدند در حالی که سرشان را تراشیده بودند قبل از آنکه من با ابوبکر بیعت کنم ? آنگاه در برابر او ایستادگی می کردم و او را در برابر خدا محاکمه میکردم .
بیت الاحزان
حضرت زهرا3دردانه رسول خدا 9 شب و روز ناله میکرد و میگریست. اشکش باز نمیایستاد و شعله های درونش آرام نمیگرفت. بزرگان مدینه همه جمع شدند و نزد امیرالمومنین7آمدند. گفتند: ابوالحسن، فاطمه شب و روز میگرید. آرامش شبانه را از همه ما ربوده است. هیچکدام از ما نه شب میتوانیم بر بستر آرام بخوابیم و نه روز میتوانیم به کار خود قرار یابیم و از پی معیشت خود برویم. ما به تو گفتیم تا از او بخواهی یا شب بگرید یا روز.
علی 7 نزد بانو آمد و فرمود:« دختر رسول خدا، بزرگان مدینه میخواهند از تو درخواست کنم یا شب ها گریه کنی یا روزها.»
فاطمه3 فرمود:« اباالحسن، من چه مدت اندکی در میان آنها خواهم بود! رفتن من از بین آنها چقدر نزدیک خواهد بود! به خدا، نه شب ها آرام میگیرم و نه روزها ساکت میمانم، مگر اینکه به پدرم، رسول خدا 9 برسم.»(13)
ادامه مطلب...
خرمشهر را خدا آزاد کرد
این جمله مانند صدها جمله حکمت آمیزی که حضرت امام راحل قدس سره در مواقع حساس بیان نموده است، کلماتی عادی نیستند. پیامبر گرامی اسلام فرمودند هر کس چهل شبانه روز اعمالش را فقط برای خدا انجام دهد خداوند حکمت را از قلب او به زبانش جاری می سازد. اری این سخن در سایه اعمال خالصانه امام راحل توسط خدا بر دل حضرت امام افکنده شده و از قلب ان بزرگوار بر زبانش جاری شده است.
نیروی نظامی ایران هر قدر هم قوی می بود نمی توانست کاری از پیش ببرد. اگر کسی چنین فکر کند که ایران با عراق جنگ می کرد خیال و توهم کرده است؛ چراکه ایران با تمام ابرقدرتان آن زمان روبرو بود.
این جمله پیامی به خودی ها و پیامی به دشمنان داشت. پیام این جمله به خودی های این بود که هرگز به خود مغرور نشوید و خیال نکنید که هنری کرده اید. اگر خدا عنایت نمی کرد، شما نمی توانستید کاری بکنید. اما پیام این جمله به دشمنان این بود که شما با سربازان خدا و یاران او درافتاده اید و هر که با حق درافتد چیزی جز برافتادن در انتظار او نیست. رژیم بعثی عراق چون با حق درافتاد، برافتاد. آمریکا و اسرائیل نیز سرنوشتی جز سرنوشت رژیم بعثی ندارند. به امید آن روز.
اکبر ساجدی ، مدر س حوزه
سلام قسمت دوم هم گذاشته شد منتظر قسمت بعدی هم باشین ممنون
حضرت گوشه بیل را به زمین نهاده و دست بر آن فرمودند: « الف، لام، میم. آیا مردم پنداشتند که تا گفتند ایمان آوردهایم، رها میشوند و مورد
آزمایش قرار نمیگیرند؟ و به یقین، کسانی را که پیش از اینان بودند آزمودیم تا خدا آنان را که راست گفتهاند معلوم دارد و دروغگویان را [نیز]
معلوم دارد. آیا کسانی که کارهای بد میکنند، میپندارند که بر ما پیشی خواهند جست؟ چه بد داوری میکنند » (4)
شیخ مفید، مینویسد: بیشتر مردم، به جهت نزاع مهاجران و انصار در کار خلافت، برای دفن رسول خدا حاضر نشدند و بدین جهت، نماز بر پیکر پیامبر را از دست دادند. آن روز صبح وقتی فاطمه 3 ناله میزد:« عجب صبح شومی است » ! ابوبکر شنید و گفت: برای تو صبح شومی است. (5)
سیدبن طاووس به فرزندش میگوید: از شگفتترین چیزهایی که در کتاب مخالفان اهل بیت : دیدم و طبری هم آن را در تاریخ خود آورده است، اینکه پیامبر روز دوشنبه وفات کرد ولی تا روز چهارشنبه دفن نشد. در روایت دیگر است که پیکرش تا وقتی که دفن شد، سه روز بر زمین مانده بود.
زید فرزند امام زینالعابدین 7 چنین گفت:« به خدا سوگند که اگر این مردم میتوانستند حکومت و فرمانروایی را بدون وابستگی به رسالت پیامبر، به دست آورند، حتماً از اعتقاد به نبوت برمیگشتند و منکر آن میشدند.» (6)
مرحوم طبرسی و ابن قتیبه دینوری و ... نوشتهاند: امیرالمومنین پس از به خاک سپردن رسول خدا غمگین و دل شکسته از فراق پیامبر، در مسجد نشسته بود و بنیهاشم گرد او جمع شده بودند. همگی در مسجد بودند که ابوبکر و عمر و ابوعبیده بن جراح آمدند. (جیرهخواران عمر) دور هاشمیانی را که آنجا بودند، گرفتند و آنها را به طرف ابوبکر بردند. وقتی به ابوبکر رسیدند، گفتند: با ابوبکر بیعت کنید که مردم همه با او بیعت کردهاند! به خدا قسم اگر مخالفت کنید، با شمشیر مجازاتتان میکنیم. وقتی بنیهاشم وضعیت را چنین دیدند، یک به یک آمدند و بیعت کردند . (7) بعد از آن عمر دستمال به کمر بسته، در مدینه میگشت و نعره میزد: با ابوبکر بیعت کردهاند، بشتابید برای بیعت کردن. مردم هم از هر طرف میریختند و بیعت میکردند و فقط چهار تن ماندند که تن به این بیعت ندادند سلمان و ابوذر و مقداد و زبیر.
ادامه مطلب...
با عرض سلام قسمتی از نشریه گذاشته شد انشاءالله بقیه هم گذاشته می شه نظرتون رو در موردش بگین ممنون می شم قسمت اول هست
مقام حضرت زهرا در زبان پیامبر اکرم
پیامبر
9 به سلمان2 فرمود:به خدایی که جانم در دست اوست سوگند، او بانویی است که از پهنة رستاخیز، سوار بر ناقهای میگذرد
. ناقهای که سرش از خشیت خدا آفریدهاند و چشمانش را از نور حق تعالی ... جبرئیل از سمت راست فاطمه، میکائیل از سمت چپ و علی در پیش وحسن و حسین از ورای وی میروند. خدای تعالی او را پناه میدهد و از بلا حفظش میکند. در حالی که اینان همه نرم و آهسته بر پهنة رستاخیز میخرامند ، بانگی از جانب الله جل جلاله برمیخیزد:« ای گروه آفریدگان، چشمانتان را فرو ببندید و سرهایتان را فرو افکنید که این فاطمه، دختر پیامبرتان محمد و همسر علی امام شما و مادر حسن و حسین است که میگذرد».در این هنگام فاطمه با دو جامة سپید بر تن، از صراط میگذرد
. وقتی بر بهشت قدم میگذارد، کرامت هایی را مینگرد که خداوند برایش فراهم آورده است، زبان سپاس میگشاید و میفرماید:« بسم الله الرحمن الرحیم. سپاس خدایی را که اندوه را از ما زدود. راستی که پروردگار ما، همواره میآمرزد و پاداش می بخشد،پروردگاری که به جود خود، ما را در سرایی جاودان،جا داده است، سرایی که هیچ رنجی در آن به ما نرسد.»در این حال خداوند به فاطمه وحی میکند
:« فاطمه، از من بخواه تا برتو ببخشم و آرزو کن تا به برآوردنش، خرسندت سازم».فاطمه
3 میگوید:« پروردگار من ، تو آرزوی منی و از آن هم فزونتری. از تو میخواهم که دوستداران وعترت مرا به آتش نسوزانی.»جلسه دوم
بر اساس بینش اسلامی معتقدیم که ،همه عالم واز جمله همه انسانهاملک حقیقی خداوند هستند وتمام هستی وذرات وجود آنهامتعلق به خداوند است وازخود چیزی ندارند
: ( فان لله ما فی السموات وما فی الارض) ‹‹نساء -131››.وازطرفی دیگر هم، عقل تصدیق می کند که تصرف درملک دیگران کاری ناروا وناپسندوظالمانه است بنابرین هیچ انسانی حق تصرف ، نه درخود ونه در دیگران را ، بی اذن واجازه خداوند ندارد
.بر اساس ادله ای که در دست داریم خداوند متعال این اجازه وحق را به پیامبر اسلا م وامامان معصوم بعد ایشان داده است
: ( النبی اولی بالمومنین من انفسهم )‹‹احزاب-6›› پیامبر نسبت به مومنان از خودشان به آنان سزاوارتر(مقدم تر) است . (اطیعوالله واطیعوالرسول واولی الامر منکم)‹‹نساء-59››.